season2 p10

1.7K 200 833
                                    

●•Black Swan•●


مرسی از اونایی که پیگیری کردن و واسم گشتن دنبال عکس اصلی کاور😍 واقعا میمردم اگه پیداش نمیکردم😂
پیداش کردم

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

یونگی لبخند زد و با شستش خون رو از روی چونه جیمین پاک کرد:

○ددی هم بد نیست، الان چی میخوای بیب؟

گفت و با سری که کمی کج شده بود با لذت به جیمین زل زد و منتظر شد.
جیمین درحالیکه که دست و پاهاشو میکشید با التماس گفت:

-لطفا بازشون کن... ارباب

یونگی نگاهی به دیک در حال انفجار جیمین کرد و نوک انگشتش رو آروم روی طول دیک جیمین کشید:

○جیمین کوچولو، نیاز به لمس شدن داره؟

جیمین بی طاقت نالید:

-لط..فا..اااه

یونگی تو چشمای خیس جیمین‌نگاه کرد:

○لطفا چی؟

و جیمین با حرص و درد نالید:

-ددی

لب های یونگی آروم آروم به سمت بالا حرکت میکردن.
و این حرکت آروم برای جیمین که هنوز داشت درد میکشید و دیک تحریک شدش در حال انفحار بود مثل مرگ تدریجی بود.

حس میکرد یونگی بازم قراره بازیش بده و قرار نیست بعد گفتن اون جمله و قبول اون خفت ،دستاشو باز کنه.

پلک هاشو روی هم فشرد و با کم طاقتی پایین تنه شو کمی از تخت بالاتر گرفت.
واقعا با کدوم منطقی فکر کرده بود که یونگی قراره کمکش کنه؟
حتما با همون منطقی که تو زمان تحریک شدن چیزی ازش باقی نمیمونه.
احساس می‌کرد کل خون و عصب های بدنش تو دیکش جمع شده و قراره به زودی منفجر شه.

با احساس تکون خوردن دستبند و احساس گرمای بدن کسی تو نزدیکی بدنش چشماشو باز کرد.
یونگی با اخم و صورتی جدی مشغول باز کردن دستای جیمین شد.

جیمین گیج و منگ به چهره یونگی نگاه میکرد ، نفهمید کی اون احساس شرارت و پیروزی تو چشم های یونگی جاشو به اون اخم داد.
وضیعت دیکش اجازه هم نمی‌داد به چیزی غیر از به ارگاسم رسیدن خودش فکر کنه.

به محض باز شدن دستاش بی توجه به قرمزی دور مچش که بخاطر تقلاهای زیادش به کبودی میزد دستشو سمت پایین تنه ش برد.

●• Black Swan •|آینه شکن| •●      Donde viven las historias. Descúbrelo ahora