season2 p18

1.4K 203 795
                                    

●• آینه شکن •●

یادتونه پارت قبل چی شده بود؟
هوسوک و جیمین تو اون خونه منتظر آگوست دی بودن و .....

اگه یادتونه که لتس گت ایت👇

~~~~~~~~~

سیاهی،  اون سمت زنجیره و من این سمت.
فاصله زیادی بین ما نیست، فقط یه آینه  راه هست
شاید هم کمتر ...
اصلا شاید این منم که دارم از توی آینه، به اون که بیرون ایستاده نگاه میکنم...

________________________________

فلش بک|شب قبل , 2:30 a.m 》

تهیونگ روی آسفالت سرد دراز کشیده بود، اجازه داد اون گنگسترای بی‌مغز که فقط هیکل گنده کرده بود با مشت و لگد بیفتن به جونش... اونم بدون اینکه دلیل  خاصی جز یه کل کل ساده خیابونی داشته باشن.

تو تاریکیِ کوچه های اون قسمت از پایین شهر کسی چهره خونی تهیونگ رو نمیدید، اما همین که سفیدی دندون هاش گهگاهی که پوزخند میزد مشخص میشد ، از طرف اون گنگسرا این پیام دریافت میشد تهیونگ ضربه هاشونو به تمسخر گرفته. پس ضربه های بعدی رو محکم تر از قبلی ها میزدن.

حس میکرد زخم سرش هم باز شده ، درد ناک ترین جای بدنش کبودیِ روی شقیقه ش بود که حالا با این  مشت و لگد ها از بی حسی دردش احساس نمیشد. تهیونگ حس میکرد که اون شاخه شاخه موهای خیس از خونش ، که از پوست سرش تا روی زمین آویزونن ، مغزشه که روی آسفالت خیابون ریخته و با این فکر که این بی حسی میتونه یه نشونه از مردن باشه خوشحال بود.
البته باورش نمیشد به این راحتی مرده باشه و همه چیز الان تموم شده.

با همه این عطشی که برای احساس درد داشت و اون خماری که اجازه نمیداد درد دیگه ای رو بفهمه ، باز هم از شدت اون ضربه ها گاهی تو خودش میرفت و از این پهلو به اون پهلوی توی خودش جمع میشد.

اما حاضر نبود کوچیکترین تلاشی برای تموم شدن این وضعیت یا از بین بردن لبخندش بکنه، اون داشت لذت میبرد. بعد چند روزی داشت چیزی غیر از خماری یا چِت بودن ، استرس  ها و کابوس های وحشتناک حس میکرد.

این چند دقیقه ی دردناک راحت‌ترین لحظاتش تو این مدت بود.

کیم وو بین مضطرب از در ساختمونِ قدیمی بیرون زد، با عصبانیت به آدم هاش اشاره زد که جلوی اون گنگسترا رو از زدن تهیونگ بگیرن.

بعد اینکه درخواست تهیونگ که دوباره از همون قرص ها میخواست رو رد کرد زیر نظرش گرفته بود و میدید که چجوری وقتی تک و تنهاست با یه برخورد ساده با اون گنگسترای کله خر ، دعوا راه انداخته.

از پنجره اتاقش رفتارا و کل کل تهیونگ با اراذل اون منطقه از پایین شهر رو دید، رفتار تهیونگ دقیقا مثه کسی بود که تمام اون بسته قرص ها رو مصرف کرده.

●• Black Swan •|آینه شکن| •●      Where stories live. Discover now