●• Black Swan •|آینه شکن| •●

season2 p12

●•Black Swan•●

زیبا چیزیه که حالتو بهم نزنه
چجوری ازم میخوای بمونم وقتی تموم حسی که بهم میتونیم بدیم زشتیه؟!

ما فقط بلدیم حال همو بهم بزنیم.

~~~~~~~~~~~~~~

این یه سپر بود چون اینجا اگه ضعیف به نظر برسی کسی مثل کوک تو رو تو آغوشش نمیکشه.
فقط میفهمه که میتونه راحتتر اذیتت کنه.

کوک که نم اشک رو تو چشم های خوشرنگ جیمین دید.
دستاشو دو طرف صورت جیمین گذاشت.

دیدن این صحنه دیگه خارج از تحملش بود.
جیمین چیزی نمیگفت ولی انگار با چشماش از اون کمک میخواست.

با فکری که به ذهنش رسید سرشو کج کرد و لب هاشو به سمت لب های جیمین برد.

جیمین پشت به یونگی و تهیونگ بود و اونا دقیق چیزی نمیدیدن ولی با حدس کاری که کوک الان کرده و اتفاقی که بین اونا میفته لحظه غافلگیر شدن حتی یونگی هم دست به سینه ایستاده بود، ابرو هاش از تعجب بالا رفت و چهره تهیونگ کم کم قرمز و قرمز تر میشد و اخمِ روی پیشونیش غلیظ تر.

کوک لب هاشو تو فاصله میلی متری از لب های جیمین نگه داشت و به چشم های جیمین زل زد.

جیمین منتظر بهش نگاه میکرد. کوک همیشه کار درست رو انجام میداد. حتما الان هم یه هدفی از انجام این حرکتش داد.

کوک آروم تر از اونی که کسی جز خودش و جیمین بشنوه گفت:

+من تظاهر میکنم که قوی بودنم واقعیه و هیچ کس قرار نیست بفهمه این قوی بودنه یا تظاهر.

چند ثانیه مکث کرد و تو سکوت به چشمای خیره شده‌ی جیمین نگاه کرد:

-این یه کمکه...!

جیمین بدون اینکه بخواد بپرسه لب زد و گوشه لب کوک به نشونه تایید بالا رفت.

جیمین برای ثانیه ای احساس کرد دیگه تنها نیست.
بدنش جوری انرژی اون جمله رو به قلبش تزریق کرد که انگار تموم مدت فقط منتظر شنیدن این جمله از یه نفر خاص بود.

حس شجاعتی که کوک بهش میداد میتونست از جیمین کسی بسازه که جهت صد اسلحه رو منحرف میکنه. این ارزشش بیشتر از بستن یه هفت تیر به کمرش بود.

کوک اجازه نداد ثانیه ها طولانی بشه. میدونست صحنه جذابی برای دو مرد پشت سر ساخته و اون دو مرد یا هر کسی که هر جای این ویلا نگاهش به سمت اوناست منتظر دور شدن شون و برگشت هستند.

و قرار نبود کوک بزاره جیمین با لب های خشک برگرده که بقیه متوجه غیرعادی و فیک بودن حالتشون بشن.