{Part 18}

2.1K 228 293
                                    

●•Black Swan•●

《فلش بک ۴ ماه قبل 》

جونگمین باقی مونده بنزین رو روی کتاب و جزوه ها خالی کرد و بطری رو به سمت دیگه پرت کرد.
عقب کشید و کنار بقیه ایستاد:

♤حالا روشنش کن، بَک.

بکهیون جلو اومد و با نیش باز به جونگمین نگاه کرد:

♤امیدوارم این دفعه دیگه فندک رو یادت نرفته باشه.

♧نچ ، یه چیز بهتر دارم.

جعبه کبریت رو از جیبش در آورد. چانیول پوزخندی زد:

◇گند زدی به دارک بودن قضیه... آخه کی جزوه هاش رو با کبریت میسوزونه؟!

جونگمین با قیافه پوکر حرف چانیول رو تایید کرد:

♤دقیقا ! و یادمه گفتی یه فندک نقره خفن داری.

بکهیون یه زبونش رو بیرون فرستاده بود و مشغول روشن کردن کبریت و آتیش بود. مثل همیشه این جیمین بود که میدونست بکهیون به چی فکر میکنه:

-حالا مهم اینه که با آخرین امتحان بدون لحظه ای مکث داریم جزوه هامون رو پشت همین دانشگاه میسوزونیم این خودش به اندازه کافی هیجان انگیز هست. بعدشم فندک خطرناکه، اون گاز داره. کبریت بهتره، میتونی پرتش کنی تو آتیش و خودت زیاد نزدیک آتیش نشی.

جونگمین سمت جیمین برگشت و فاصله ش رو باهاش کمتر کرد. سوهون که تا حالا تو سکوت به سر و کله زدن اون‌ها میخندید الان با ابرو های تو هم رفته به دست های جونگمین روی شونه جیمین نگاه کرد:

♤مهم همون خطری بودنشه بیب. هر چی خطرناک تر ، دارک تر ، خفن تر...

دستش رو دور شونه جیمین حلقه کرد و آروم دم گوشش لب زد:

♤و البته ، جذابتر...

جیمین چیزی نگفت فقط لبخند مصنوعی زد و سرش رو کج کرد تا گوش‌هاش رو از لب های اون فاصله بده.
نامحسوس انجامش داد و سوهون میتونست بفهمه جیمین چقدر تحت فشاره و مثل همیشه فقط به احترام بچه ها و برای خراب نشدن اکیپ چیزی بهش نمیگه:

♧بفرما روشن شددد.

همشون با لذت به صحنه سوختن عوامل چند ماه عذابشون نگاه میکردن. سوختنی که شروع حداقل سه ماه از خوشبختی شون بود. از همین الان کلی باهم برنامه برای این سه ماه چیده بودن که چجوری تابستون رو بگذرونن:

♧اگه گفتین الان وقت چیه؟

◇ویسکی؟!!

چانیول با تعجب پرسید. اخه از بکهیون همچین پیشنهاد خوبی بعید بود. بکهیون چشم غره ای به چانیول رفت و خودش با ذوق جواب خودش رو داد:

♧یه سلفی دست جمعی....

گوشیش رو در اورد و اون سمت آتیش پشت به بقیه ایستاد:

●• Black Swan •|آینه شکن| •●      Où les histoires vivent. Découvrez maintenant