season2 p11

1.5K 203 917
                                    

●•Black Swan•●

تو محکومی بین ادامه دادن مسیرت تا آینده ای تاریک و برگشتن از مسیر وحشتناکی که گذروندی ، یکی رو انتخاب کنی.
مجبوری چون اینجا ؛
غیرمرگ چیزی به نام توقف وجود نداره و تو باید ادامه بدی.

اگه تو باشی انتخابت کدومه؟
ادامه دادن
برگشتن

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

کیم وو بین ، در انبار رو باز کرد. دورتادور اتاق پر از محموله های موادی بود که فردا باید از کشور خارج میشدن.

به تک مبل وسط اتاق و مردی که با چشمای بسته روش لم داده بود، نگاه کرد.

پوزخندی روی لبش نشست، امشب رئیس اسپایدر مهمونش بود تا ظاهرا محموله ها رو چک کنه اما انگار کار مهم تری داشت.

مهم تر مثل بالا دادن چیزی که از افکارش جداش کنه ، یه چیز که بتونه از زمین جداش کنه.
به هر حال بهونه ش هر چیزی که بود وو بین خوشحال بود که بعد مدت ها اون پسر که جذابیت خیره کننده ش همیشه تو ذهنش مونده بود رو از نزدیک میبینه.

به لیوان خالی روی میز نگاه کرد. حتی اگه تا ته نوشیدنی رو خورده بود هم تا حالا باید اثر توهمانی که اون ماده روانگردان ایجاد کرده کمتر شده باشه.
وو بین در رو بست و وارد اتاق شد:

♤ چطوری پرنس کوچولو؟

چشم های تهیونگ باز شدن ، سفیدی چشماش کمی قرمز بود. و وو بین شک نداشت که اون قرمزی واسه اشکه ، اشکی که بیرون ریختنش دلیل اینجا بودنه تهیونگه.

یه بار دیگه تو دلش به ضعف تهیونگ خندید؛
"بعد اینهمه سال اون پسر هنوزم عوض نشده، فقط مشکلاتش بزرگتر شده و داغونی اعصابش هم بیشتر"

سمت میز راه افتاد، برگه ی تو دستش رو گذاشت رو میز و لیوان رو از روش برداشت و با خودش به گوشه اتاق برد:

×این کوفتی که دادی...

وو بین لیوان رو گوشه ای گذاشت و فندکش رو برداشت، در حالی که سیگار دست ساخته شده از مقدار مشخصی ماری جوانای بین لبش رو روشن میکرد با یه تای ابروی بالا رفته سمت تهیونگ برگشت و پوزخند زد، به نظرش چهره عصبی تهیونگ تو حالت عادی خیلی جذاب و الان با وجود گیج بودن و خماری چشماش به شدت بانمک بود:

♤حالا شد کوفتی؟!

تهیونگ بی حوصله تر از قبل جمله شو ادامه داد:

×اعتیادآور که نبود؟!

مرد با همون نیشخندش سمت تهیونگ قدم برداشت:

●• Black Swan •|آینه شکن| •●      Where stories live. Discover now