L.S‌ p2

1.3K 164 632
                                    

..:آینه شکن:..

آیکون اسپیکر تماس رو لمس کرد، طبق وسواسی که داشت سمت پنجره رفت با نوک انگشت اشاره و میانی پرده ی کلفت که اجازه ی عبور ذره ای از نور به توی خونه رو نمیداد رو کمی کنار زد.

چشم هاش رو ریز کرد و به خیابون نگاه کرد، پیاده روی اطراف خونه هیچ کسی نبود جز پیرزنی که به سختی خرید هاشو حمل میکنه. طبق معمول هیچ خبری نبود، جوری که اون خودشو مخفی میکرد حتی اجازه نمیداد سایه ای از خودش روی زمین بمونه امکان نداشت کسی بتونه جاشو پیدا کنه اما اون همیشه محتاط بود، اینجوری تربیت شده بود مثل یه حیوون که شرطی شده اینکارا رو انجام میداد، صدای سرپرستش رو از پشت خط تماس شنید:

♧برادرت حسابی معروف شده.

پرده رو آروم رها کرد، موهای بلندش که تا سرشونه ش میرسیدن رو بالا فرستاد و سمت میز راه افتاد:

○ما خانواده ی سرشناسی هستیم ، جز این انتظار نمیره.

بلند جواب داد تا صدا به گوش سرپرست برسه. تل کشی با مارک نایک رو از روی میز برداشت و روی سرش گذاشت تا موهاشو عقب بفرسته.

به موهاش دست میکشید تا مطمئن باشه مرتب شده، در هر صورت تا زمانی که ضرورت ایجاد نمیکرد دلش نمیخواست به آینه نگاهی بندازه. حتی پیش خودش هم چقدر از آینه ها فراریه این باعث میشد غرورش بشکنه:

♧بهتره بگی این شوگاست که سرشناسه، تو هر چیزی که داری از اونه.

برگشت با حالت حرصی صورتش که مشخصا این مفهوم که بهش برخورده رو میرسونه به گوشی نگاه کرد، انگار که سرپرست الان اونجاست و میبینتش. دو دستش رو روی میز گذاشت و سمت تلفن خم شد:

○اگه میخوای شمش طلاها رو ببینی بهتره ادامه این مکالمه رو به سلیقه من پیش ببری.

♧ سلیقه ی پسر حساس ما چیه؟ اینکه بگم اون ارزشمنده؟ زندگی و هر چیزی که داره بخاطر برادرش نیست؟منم دروغ بگم خودت یه نگاه به آینه بنداز ببین چی میبینی.

نگاهش به سمت آینه ی دراور تو ورودی خونه کشیده شد که روش رو با پارچه پوشونده بود. هیچ نیازی نبود که بهش نگاه کنه تا صداشو بشنوه اون صدا همین حالا هم تو ذهنش بود؛
"اگه مین شوگا نبود، کِرین هیچ وقت تو رو انتخاب نمیکرد. و احتمالا تا الان چیزی جز اسکلت و مو ازت باقی نمونده بود."

مین یونگی مطمئن بود اون صدا رو میشنوه و اینکه با همین جمله ها نفس هاش تند تر میشدن یعنی تو واقعیت یه مشکلی هست که بقیه میتونن با اشاره بهش اون رو عصبی کنن. اگه تلقین آینه شیوه ی مطمئنی نبود هیچ اون عوضی برای تربیت نینجا های خاصش از استفاده نمیکرد.

♧ مطمئن شو که تک به تک شمش ها بی دردسر به کاناگاوا برسن. مگه اینکه بخوای بمیری، یادت نره تو مین شوگا نیستی که بتونی کسی رو دور بزنی و قصر در بری.

●• Black Swan •|آینه شکن| •●      Onde histórias criam vida. Descubra agora