قبل شروع پارت بگم، منظورم از آخرین پرش زمانی اینجا بود. ما از زمانی که دادگاه برگزار شد و تهیونگ زندانی شد حدودا ۴ سال رو گذروندیم.
در اصل قرار بود فصل اخر از ۴ سال بعدشون شروع بشه که تهیونگ آزاد شه، و دوباره کارها به جریان افتاده. چون تا اون موقع شوگا درگیر کارای خودش بود و داشت از بقیه فاصله میگرفت و بقیه هم هر کدوم یه طرف افتاده بودن. اتفاقی جز روزمرگی این وسط نبود.ولی من اومدم ۶ پارت براتون از روندش نوشتم که متوجه ی جریان بشین و یهو آب به آب نشید با پرش زمانیِ ۴ ساله.
اگه راجبش احساس بدی دارید که سوالتون رو بپرسید حتما جوابی داره
حالا هم بریم برای شروع داستان آخرین فصل؛
و صحنه های حال خوب کنش.____________________________
..:آینه شکن:...
《21 ماه بعد|یک هفته ی مونده تا کریسمس》
سالن بزرگ خونه ی مین، پر از آدمهای جورواجور بود که همه مهمون های خاص جناب چوی بودن.
همون ادم هایی که معمولا هر یک یا دو هفته یک بار مجبور بود قیافه هاشون رو توی جشن ها تحمل کنه.زن ها و مرد های پیر و جوونی که هر بار لباس های جدید میپوشیدن اما طبق معمول باز هم یه رنگ تیره رو انتخاب میکردن، درست عین ذات کثیف شون.
این هم یک جشن مثل همه جشن ها و ریخت و پاش های ماهانه و هفتگی وزیر چوی بود متنها اینبار تو خونه داماد عزیزش مین شوگا و با ماهیت تولد تنها نوهش، مین آنا.
به ظاهر تولد یک دختر بچه بود، اما هیچ کودکی این اطراف دیده نمیشد که بشه گفت اینجا تولد یه بچه ست. جز دیزاین خونه که کمی بادکنک های صورتی و سفید داشت چیزی نبود که نشون از یه جشن برای کودکان رو بده.
چوی حتی از این فرصت کوچیک برای دعوت هم پیمانان خودش و یاداوری دوباره ی اتحاد بین شون نگذشته بود.
شوگا یه گوشه به میز قدی تکیه زده بود. به اندازه ی کافی بین این جماعت نفوذ داشت دیگه نیازی نبود که روی طعمه ی جدیدی کار کنه. یه گوشه با شربت آلبالو تو دستش ایستاده بود. بخاطر آنا یه نوشیدنی غیرالکلی برداشت.
آنا رو کمی دور از تر خودش میدید که ذوق زده بین کادو هاش میچرخه و هر بار یکی رو نشون میداد تا آجوما براش باز کنه. البته این ذوق رو فقط شوگا میتونست بفهمه، همین که دخترش بخاطر دیدن کادو ها جماعت غریبه و ترسناک رو فراموش کرده بود و دور از اون ها سرگرم دنیای خودش بود یعنی که حسابی ذوق زده ست. وگرنه دخترک با پیرهن صورتی کمرنگش، نه دست و جیغ میزد و نه بالا و پائین میپرید تا علاقهش رو نشون بده.
مشخص بود که صرفا از بسته بندی دورش و پاپیون روی باکس ها خوشش اومده و فقط کنجکاوه چون به محض دیدن کادو اون رو رها میکرد و سراغ کادوی بعدی میرفت.
YOU ARE READING
●• Black Swan •|آینه شکن| •●
Actionدو تروریست ، مین شوگا و دستیارش کیم تهیونگ یه ماموریت جدید برای ترور پسر پروفسور پارک و تهدید اون میگیرن. این ماموریت برای مین شوگا فوق آسون به نظر میاد و تهیونگ هم باید تو این ماموریت ثابت کنه که بالاخره میتونه یه تروریست حرفه ای باشه. ظاهرا که همه...