یه چیزی رو باید بهتون بگم،و شما هم باید بخونینش.
من خیلی دلم میخواد ادم با نقدها نرمال برخورد کنم و همینکارو هم میکنم، اما بعضی هاشون برای قلبم واقعا سنگینه و رد پای کلماتی که به کار برده شده رو قلب و مغزم میمونه.بارها خواستم باهاتون حرف بزنم راجبش اما ترسیدم که دیگه بعدش نقدم نکنین برای همین سکوت کردم. الانم بهم قول بدین متنی که میخونین از این جهت که درآینده مشکلی با داستان دارین و نیاین بهم بگین، تاثیری روتون نزاره. چون ترجیح میدم اگه مشکلی هست بهمگفته شه. وجهه ی من در برابر بقیه برام اهمیت داره.
و حالا اینکه اون مسئله که اذیتم میکنه چیه؛
-میتونین برین کارای دیگه مو بخونین. تو هیچ کدوم شون کاراکترها در این حد وسیع خودشونو گم نکردن، اینکه ندونن ادامه ی زندگی شونو کدوم سمتی باید برن و چیکار کنن، اصلا عشق تو زندگی که هیچ چیزش رو روال نیست و کاملا یهویی قاطی کارای خلاف شده مهمه؟ اگه باشه این ادم روبرویی واقعا ادم درستی برای رابطه ست؟ اونم با وجود اونهمه تجربه ی افتضاحی که داشتن؟انسان عادی خانواده داره، دوست داره ، احساسات مشخص داره ، شغل و یه تصور هرچند محو از اینده داره. انسان عادی تصاویر و ویدیو هایی که اینستا برای ما بخاطر خشونت امیز بودن سانسور کرده رو با کیفیت فول اچ دی ندیده و شخصا تجربه نکرده.
اینکه کاراکترای آینه شکن نمیفهمن دارن چیکار میکنن و گاهی صفر و صدن و رفتارای ضدو نقیضی دارن بخاطر شرایط خاص شونه.
تجربیاتی که ممکنه کاری کنه که حالشون از احساسات بهم بخوره و بهش بگن مزخرف و لوس، یا بشن کسی که دیگه به دهنی که ازش دروغ شنیده و بخاطرش به فاک رفته نخواد گوش بده.
هیچ کدوم از فیکشن هام انقدر اتفاق توش نداره و شلوغ پلوغ و پر از احساسات مختلف نیست.
واسه کاراکترای اینه شکن سواله، که اصلا وسط این درگیری، عاقلانه ست که به احساسات فکر کنن؟
ما بیرون قصه ایم و میدونیم که قراره اونارو بهم وصل کنیم اونا که خبر ندارن.اونا تو موقعیت شون عشق رو بچه بازی میدونن و اینکه دوباره بی اختیار به سمتش کشیده میشن بخاطر اینکه اون شدت علاقه راه عقل شونو میبنده.
روزی که بفهمین شرایط آینه شکن چقدر خاصه و قتل ، تهدید به مرگ شدن، تهدید شدن با جون عزیزهات... حتی 'فقط چند روز نخوابیدن ساده'
چقدر بزرگن و چقدر روی موجی شدن ادم تاثیر دارن اون روز به همه شیرینی میدم.
تقصیر شما نیست، انقدر توی این فیکشن ها و حتی فیلم ها... قتل و دیدن صحنه های فوق زجراور رو عادی جلوه دادن، که رد شدن ازش براتون راحته و به نظرتون فرد میتونه بعدش مثل ادم عادی به زندگی ادامه بده و روحیه ش نوسان و خود درگیری نداشته باشه.
و همینطور این فیلم و فیکشن ها، کاراکترهارو انسان های افلاطونی ساختن که با یک نگاه عاشق میشه و همون لحظه تصمیم میگیره تا اخر عمر فقط اونو بُکُنه و فقط همون ادم رو برای خودش نگه داره که شما اینجوری شدین.
نه عزیزهای دلم(عینمادربزرگا شدم)، تو دنیای واقعی نه درگیر تروریست شدن چیز قابل هضمیه، نه اینکه بفهمی کسی که دوستش داشتی در واقع جاسوس بوده یا تروریست بوده.
و نه اینکه یه عمر تروریست باشی و به همه بگی باید از عشق دوری کنن یهو یه نفر بیاد که هی ضربان قلبت رو بالا و پائین کنه اما تو ۱۴ سال از زندگیت رو پای کار مهمی گذاشتی که زندگی و مرگ بقیه بهش وصله و درگیری که حالا چیکار کنم، وقتی جون همه به کار من بنده؟ خودم یا بقیه؟
به شخصه بخوام با یکی بریزم رو هم کلی زمان میبره و برام سخته قبول کنم اون ادمیه که دوسش دارم، چه برسه به اینا و چه برسه به اینکه رابطه شون استریت نیست، حق بدین که عقل شون تو تردید باشه و کشیده شدن شون به سمت طرف مقابل، کار قلبشونه.
و این تضادی که از اول فیک بین همه کاپلا میبینین تضاد و جنگ عقل و قلبه.
آینه شکن طولانی و 🚫پر از نکته🚫 ست، جایی مشکل دارین بهم بگید حتما اون یه دلیلی داره. که من وظیفمه بهتون توضیح بدم چون درگیرتون کردم.
ولی در نهایت بخاطر این بازخوردا من تصمیم گرفتم دیگه هیچ وقت تو زندگیم یه کار پرپی و پیمون مثل آینه شکن ننویسم که قابل درک نباشه و هم انقدررررر ازم وقت و انرژی بگیره و هم دو برابر وقت بگیره که چراهاشو، توضیحش بدم و هم تهش درک نشه.
حتی اگه بگین درک کردین دغدغه ی اینکه "نکنه باورش نشده باشه و الکی داره تظاهر میکنه برای من که قانع شده"، همش باهامه.فقط بدونین، قد موهای سرم تو آینه شکن نکته و حس نگفته داریم، که ازم راجبش پرسیده میشه، در حالی که من با این نقد که خیلی طولانی مینویسم هم مواجهم، اینجور وقتا واقعا دلم میخواد بزنم زیر همه چیز... اما قبل آینه شکن فکرشو نمیکردم انقدر صبور و مهربون باشم.
واقعا من تونستم دووم بیارم؟پارت های جدید هم داره نوشته میشه، زیاد طولش نمیدم. انقدرم که مکث میکنم برای اینکه اعصابم اروم شه و توی متن تاثیر بدی نزاره.
به هر حال نقد شدن و به چالش کشیده شدن باید کار رو قوی تر کنه نه اینکه سرسری بیفتم رو کار تا فقط تموم شه.
ولی انگیزه برای کاری مثل فیکشن نوشتن که کاملااااا دلیه خیلی مهمه، یادمه قبلا خیلی برای نوشتن آینه شکن ذوق داشتم و با وجود حجم بالا هر هفته اپ میکردم اما الان...در اخر هم بگم عاشق همتونم ~مین ملی~
خواهر یونگی :]
YOU ARE READING
●• Black Swan •|آینه شکن| •●
Actionدو تروریست ، مین شوگا و دستیارش کیم تهیونگ یه ماموریت جدید برای ترور پسر پروفسور پارک و تهدید اون میگیرن. این ماموریت برای مین شوگا فوق آسون به نظر میاد و تهیونگ هم باید تو این ماموریت ثابت کنه که بالاخره میتونه یه تروریست حرفه ای باشه. ظاهرا که همه...