24.🐺Mate Day🐺

249 22 4
                                    

نویسنده:Tania Kh

کاپل:کایسو

ژانر:سوپر نچرال،وروولف،عاشقانه

توضیحات:تموم امگاها،آلفاها و حتی بتاها توی سن 18 سالگی یعنی روز تعیین مِیت جفت خودشون رو پیدا میکنن.همه به جز من،آخه کدوم گرگی حاضره یه امگای نر ناقص رو قبول کنه؟

این وانشات تقدیم میشه به خواننده گلم که این کاپل رو خواسته بود.فقط مثل اینکه اسمش رو تغییر داده بنابراین نتونستم تگش کنم.هرجا که هستی امیدوارم بیآی و بخونیش عزیزم😘

از دید کیونگسو

توی محوطه پارک نشسته بودم.چشمهام بسته بود و با تموم وجود عطر سبزه ها و گلها رو استشمام میکردم.صدای گنجشکها،پرستوها و حتی کلاغها هم برام لذت بخش بود.بهار فصل مورد علاقه منه پس تا میتونم باید ازش لذت ببرم.زندگی هنوز ادامه داره حتی اگه مشکلات زیادی توی زندگیت باشه باید با تموم قدرت ادامه بدی.با یه گوشه نشستن و غصه خوردن چیزی حل نمیشه.از روی چمنها بلند شدم و لباسم رو تکوندم.با کمک عصای سفید حرکت کردم و خودم رو به عمارت رسوندم.

"آه هیونگ اینجایی؟کجا رفته بودی؟دنبالت میگشتم"
مینهو بهم گفت.از صداش مشخص بود کمی دستپاچه‌اس.

"چی شده مینهو؟"
به روش نیآوردم که اضطرابش رو حس کردم.

"هیونگ،اوما یه ساعته داره دنبالت میگرده و شدیداً از دستت عصبانیه.برو ببین چه کارت داره و..."
نفسش رو با یه آه بیرون داد.

"...لطفاً هرچی گفت جوابش رو نده باشه؟"
بهش لبخند زدم و سر تکون دادم.دستش رو روی شونه‌ام احساس کردم و بعد صدای قدمهاش که با عجله ازم دور میشد.مینهو دونگسنگ مهربونمه و با اینکه 15 سالشه ولی بزرگتر از سن خودش میدونه و رفتار میکنه.اون یه آلفای پخته اس و از حالا به جفتش حسادت میکنم.اون حامی خوبی برای جفتش میشه.

به آرومی توی عمارت حرکت میکردم تا به اتاق اوما برسم و سر راه باید غر غرهای آجوما رو مبنی بر کثیف بودن لباسهام و آلوده کردن کف زمین هم تحمل کنم.آجوما خانم خوبیه ولی گاهی غرغرو میشه.
به اتاق که رسیدم در زدم و با گرفتن اجازه وارد شدم.میتونستم صدای نفسهای عصبیش رو بشنوم.اوما با شتاب سمتم اومد ولی یه قدم مونده بود برسه بهم ایستاد.

"کجا بودی؟"

"رفته بودم پارک کمی هوا بخورم"

"خیلی خُب...گوش کن کیونگسو.امروز روز خیلی مهمیه...هم برای من و هم برای خواهرت هایون.میدونی که امروز چه روزیه؟"

"نه اوما.متأسفانه شمار روزها از دستم در رفته"

"ببخشید که اولش از دستت عصبانی بودم.امروز روز جشن هوسونگه و طبق رسم همیشه باید یکی از پکها میزبان باشه و امسال نوبت پک ماست و خودت میدونی این یعنی چی.ازت یه خواهشی دارم پسرم"
مکثی کرد و من منتظر ادامه حرفش بودم.وقتی گفت امروز روز جشن هوسونگه خودم تا آخر حرفهاش رو خوندم ولی باز هم میخواستم اجازه بدم حرفش رو بزنه.

EXO's OneshotsWhere stories live. Discover now