46.Rilakkuma

154 4 0
                                    

نویسنده:Lilacbyun

مترجم:Tania Kh

وانشات کاپلی:چانبک

ژانر:فلاف

....................................

بکهیون موهای گیلاسی رنگش رو بهم ریخت و خمیازه بانمکی کشید.چانیول نگاهش رو به بکهیون دوخته بود،سر صبح توی دلش پسر کوچیکتر رو ستایش میکرد.چانیول معمولاً بخاطر نگاه کردن به کارهای پسر کوچیکتر تموم کلاسهای صبحش رو از دست می‌داد.توی کلاس به پسر کوچیکتر فکر می‌کرد،به اینکه اگه باهم باشن چه کاری انجام میدم و چه چیزهایی بهم میگن.قراره چطوری باهم شاد باشن.

واقعاً ناراحت کننده‌اس که چانیول نمیتونه اونجور که میخواد بکهیون رو داشته باشه.انگار توی این مدرسه همه اون رو میخوان بجز بکهیون.زندگی واقعاً ناعادلانه‌اس!


"پارک چانیول!چشمهات به تخته باشه"
معلم به تخته کوبید،با ندیدن واکنش دلخواهش معلم اینبار خودکارش رو کوبید روی میز که چانیول رو توی جاش پروند.چانیول زیر لب عذرخواهی کرد و با گونه‌های گل انداخته از خجالت به تخته خیره شد.

"چقدر بی‌ادب!احترامت کجاست؟"

چانیول نفسش رو بیرون داد.تعظیم 90 درجه‌ای کرد و یه عذرخواهی رسمی انجام داد.معلم بالأخره رضایت داد و به ادامه تدریسش رسید انگار که چند لحظه پیش اتفاقی نیافتاده.
چانیول سرش رو جایی که بکهیون نشسته بود چرخوند و دید که پسر چشم پاپی و بانمک مستقیماً نگاهش میکنه.چانیول پیش از اینکه دوباره حواسش رو به تخته بده نفسش رو بیرون داد و خودش رو باد زد.بعد شروع کرد به یادداشت‌برداری از نوشته‌های معلم روی تخته.

'خیلی خیلی نزدیک بود...'
چانیول آه کشید،پیش از اینکه حواسش رو کامل متمرکز درس کنه زیررزیرکی یه نگاه بهش انداخت.

‌‌
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
‌‌

بکهیون پاکت شیر توت‌فرنگیش رو برداشت و همونطور که دوستانش مشغول حرف زدن بودن یه قلوب ازش خورد.

"هی بکهیون خوبی؟"

"میخوای اون رو بخوری؟"
جونگده با لب آویزون ازش پرسید.اون به بشقاب روبروی بکهیون اشاره کرد.بکهیون شونه بالا انداخت و باعث شد مینسوک دوست بزرگترش به خنده بیافته.

"بکهیون تو باید یه کم بیشتر غذا بخوری"
مینسوک با دیدن اینکه بکهیون لُپش رو روی میز کافه تریا می‌گذاره گفت.

اینطوری نبود که بکهیون غذا دوست نداشته باشه یا گرسنه نباشه،در واقع اضطراب اجتماعی داشت و نمیتونست توی مکان‌های پر جمعیت غذا بخوره.اون از مرکز توجه بودن متنفره و همیشه استرس این رو داره که یه کاری رو اشتباه انجام بده و باعث خجالت بشه.اگه همه‌چی رو اشتباه انجام بده چی؟

"یه دقیقه دیگه میخورمش،باشه؟"
بکهیون زیر لب گفت و در ظرف رو باز کرد.

"بکهیونا؟"
ییشینگ،دانش آموز انتقالی از چین صداش زد.

"بله؟"
بکهیون جوابش رو در حالی که داشت چیزهایی که لازم داشت رو روی میز میچید داد.

EXO's OneshotsHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin