First Shot

129 19 13
                                    

چرا هر زمان من رو میبینی،اون شکلی بغلم میکنی؟
چرا همیشه من رو میخندونی؟وقتی با صدای بلند میخندی احساس میکنم کلی احساسات خوب مثل اکلیل روی قلبم میباره.
چرا اون شکلی لبخند میزنی؟مگه نمیدونی یکی اینجا برای چال گونه‌ات جون میده؟

..................................................

کیونگسو زیر لب آهنگ بی کلامی میخوند.روی سنگ فرش که اون رو دقیقاً سمت مدرسه اش هدایت میکرد قدم میگذاشت.اون با خوشحالی آواز میخوند تا اینکه چانیول رو دید،بهترین دوستش،پسری که با یه پسر کوتاه قدتر از خودش راه میرفت...بکهیون.همین که ارتباط چشمی باهم برقرار کردن،پسر قد بلند دوید و روش پرید.

"سویا...."
چانیول آویزون کیونگسو شد و اون رو توی بغلش لِه کرد.

"صبح بخیر"
کیونگسو کمی سرخ شد.

"صبحت بخیر کیونگسوی من"
چانیول لبخند بزرگی زد که کیونگسو تونست تقریباً تموم دندونهاش رو ببینه.کیونگسو تونست پسری که همراه چانیول بود رو ببینه که داشت این سمت میاومد.
کیونگسو 'هوف' کلافه ای کشید و چرخید،راهش رو به طرف مدرسه در پیش گرفت.اون میتونست نگاه خیره و نگران چانیول رو پشت سرش احساس کنه.

چانیول برای بکهیون دستی تکون داد و با فریاد اینکه قصد داره پیش کیونگسو بره ازش جدا شد و با عجله سمت کیونگسو دوید.

"کیونگی،اون یارو بی ادبه توی همسایگیمون که یه بازو و یه پاش رو از دست داده میشناسی؟"

"آره.چطور مگه؟چی شده؟"
کیونگسو پرسید.حتی بالا رو هم نگاه نمیکرد.

"اون حالا حالش خوبه.شنیدم دست و پاهاش سبز شده!"
چانیول با صدای بلند قهقهه زد.آدمهایی که از کنار رد میشدن بهش چشم غره میرفتن و مشکوک نگاهش میکردن.

"چانیول!"
کیونگسو سعی کرد ساکتش کنه و خیلی تلاش کرد جلوی خنده خودش رو هم بگیره.

"هیچوقت همچین چیزی رو برای خودت جوک نکن"
کیونگسو به آرومی مشتی روی بازوی چانیول فرود آورد.

"ببین!نیش تو هم تا بناگوش باز شده.بیا و قبول کن این جوک بانمکه"
چانیول به لبهاش اشاره کرد و بعد با صدای بلندتر خندید.کیونگسو به پسر خندون کنارش خیره شد.اون چال لُپها،فک خوش‌فرمش،چروک‌های کنار چشمش بر اثر خنده و لبهای خوشگلش که به لبخند باز میشه...
همه چی این پسر عالی و بی‌نقصه.چانیول خبر نداره خنده ها و لبخندهای کیونگسو بخاطر جوک بی‌مزه‌ای که هربار تعریف میکنه نیست بلکه بخاطر دیدن اون چال لُپ قشنگه.چقدر کیونگسو دلش میخواد پسر قد بلند رو بغل کنه و حس واقعیش رو بهش بگه.

عاشقتم...

کیونگسو تنها یه همین راز بزرگ رو از بهترین دوستش پارک چانیول پنهون کرده.

EXO's OneshotsTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang