یه Book پر از وانشاتهای اکسو
از هر کاپلی و هر ژانری.البته دختر و پسری هم قرار میگیره
برای پیدا کردن وانشات مورد نظرتون لیست اول Book رو نگاه کنید
زمان مشخصی برای آپ ندارم،هر وقت وانشات پیدا کنم میگذارم
بعد از چند هفته چانیول حالت های عجیبی داشت پس بکهیون تبدیل شد به یه دوست پسر مراقب و نگران که چانیول رو به دکتر میبره.
"خُب مشکل چیه...آقای بیون؟" دکتر کیم از زوج روبروش پرسید.
دکتر کیم👇🏻
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
"بیبی من که اینجاست چند وقته یه چیزیش شده.مثل تهوع صبحگاهی و اینکه همیشه بالا میآره و اون به بعضی بوها حساس شده" بکهیون گفت و چانیول بخاطر اینکه بکهیون اون رو جلوی دکتر 'بیبی' صدا کرده سرخ شد. دکتر کیم از شجاعت بکهیون متعحب و من عین حال شگفت زده شد.
"من فقط یه چندتا آزمایش خون میگیرم" دکتر کیم گفت.چانیول وحشت زده نگاه کرد ولی بکهیون به نرمی دست چانیول رو نوازش کرد تا بهش اطمینان بده و لبخند زد.
بعد از آزمایش خون.
"خیلی خُب...به خوبی میشه از جواب آزمایش به چندتا نتیجه رسید.اول از همه بهم بگید شما این چند وقت باهم سکس داشتید؟" اون پرسید.هردو مرد خجالت کشیدن و از پایین به هم یواشکی نگاه کردن.
"هه...بـ...بله" بکهیون لبخند مضطربی زد ولی دکتر بهش لبخند زد.
"اوه،فکر میکنم بدونم مشکل چیه" لبخندش بزرگتر شد.اون بلند شد و با چندتا برگه توی دستش برگشت.
"خیلی خُب این هم نتایج و همونطور که انتظار داشتم شما باردارید آقای چانیول" چشمهای هردوشون از شدت شوک گرد شد.
"ا...اون چـ...چیه؟"
"بارداره...3 هفته اس بارداره"
"ولی چـ...چطوری؟" بکهیون یه بار دیگه پرسید.
"این یه مورد کمیابه ولی همونطور که خودتون میبينيد امکان پذیره" اون با لبخند به زوج روبروش گفت.
"بـ...باشه خیلی مـ...ممنونم.ما حالا دیگه میریمبـ...بیرون" چانیول قبل از اینکه از بیمارستان شیرجه بزنه بیرون گفت.
"چان!صبر کن!" بکهیون پشت سر چانیولی که ترسیده بود فریاد میزد.چانیول متوقف شد و روی زانوهاش افتاد.