نویسنده:CRSChofeild
مترجم:Tania Kh
کاپل:بکسو
ژانر:ارباب برده ای،عاشقانه
این وانشات یه سری کلمات داره که ممکنه مناسب رده سنی پایین نباشه پس اگه سنتون کمه لطفاً نخونید.
💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
"کیونگسو،ارباب تو رو فراخونده"
سانگ هو یکی از پیشخدمتهای مهربون عمارت همونطور که در رو با احترام برام باز میکرد گفت.بخاطر نگاه مردهای توی عمارت سرم رو پایین نگه داشته بودم.اونها طوری نگاهم میکردن انگار دارن بدنم رو لخت میبینن و قصد تجاوز دارن.
اگه ارباب بکهیون الآن همراهم بود اونها جرأت نداشتن بهم نگاه کنن.با قرار گرفتن دستی روی باسنم با عصبانیت چرخیدم و سر کسی که این کار رو کرده بود فریاد زدم.اون آیدن بود،یه دام دیگه که توی این عمارت میچرخید.آیدن همیشه سعی میکرد کاری کنه من باهاش بخوابم.اون سال پیش ساب خودش رو از دست داد و از اون به بعد چشمش به من بود.
اشک توی چشمهام جمع شد.من باز اجازه داده بودم کسی بهم دست بزنه.ارباب بیون ممکنه از دستم عصبانی بشه.با نزدیک شدنم به اتاق ارباب شونه هام افتاد.سانگ هو دست روی شونه ام گذاشت تا بهم قوت قلب بده و بعد در اتاق ارباب رو باز کرد.
سانگ هو👇🏻
"ممنونم سانگ هو"
ارباب با جدیت گفت.صداش کمی خشن و بم شده بود.
سانگ هو لبخند غمگینی زد.اون که نمیتونست جلوی رفتارهای بد ارباب رو با من بگیره.سانگ هو تنهامون گذاشت و مثل همیشه مجبور بود دستور ارباب رو مبنی بر قفل کردن اتاق انجام بده.این در فقط وقتی باز میشد که خود ارباب میخواست.البته کلید یدک همیشه دست ارباب بود ولی من جاش رو نمیدونستم،جرأتش رو هم نداشتم بگردم."سو...بیا اینجا"
اون دستور داد.به آرومی سمت اربابم رفتم و جلوی پاش زانو زدم."سو،مشکل چیه؟چرا اینقدر مضطربی؟چیزی شده؟به ارباب بگو"
ارباب پرسید،نزدیکم اومد و با دستش سرم رو بالا آورد و اشکهام رو پاک کرد.تازه متوجه شدم که دارم گریه میکنم.
YOU ARE READING
EXO's Oneshots
General Fictionیه Book پر از وانشاتهای اکسو از هر کاپلی و هر ژانری.البته دختر و پسری هم قرار میگیره برای پیدا کردن وانشات مورد نظرتون لیست اول Book رو نگاه کنید زمان مشخصی برای آپ ندارم،هر وقت وانشات پیدا کنم میگذارم