Raccoon

208 28 3
                                    


اون گیلاسش رو روی میز کوبید،از بارتندر* خواست تا گیلاس رو دوباره براش پر کنه.هوا داشت تاریک و تاریک تر میشد و مردم زیادتری برای وقت تلف کردن اضافه میشدن.

*بارتندر کسیه که توی بار و کلاب مشروب سِرو میکنه*

کیونگسو در اون حد مست نبود ولی میتونست احساس کنه که سرش کمی گیج میره.اون توی تیشرت سفید و شلوار جین زاپ داری که بکهیون مجبورش کرده بود بپوشه احساس ناراحتی میکرد.
با آوردن اسم بکهیون اطراف رو گشت تا پیداش کنه و اون رو در حالی پیدا کرد که داشت وسط پیست رقص با یه غریبه می‌رقصید.با تأسف سر تکون داد و چشم چرخوند و گیلاسش رو یه سره بالا داد و از شدت تلخی که وارد گلوش شد غُرید.

(نوشیدنی مورد علاقه پسرم آبه پس بهش مشروب ندید...!)

" هی بیبی"
کیونگسو مقابل گردنش نفس گرمی رو احساس کرد و یه بازو دور کمرش پیچید.

"میخوای باهم برقصیم؟"
یه نفر توی گوشش زمزمه کرد.کیونگسو کلافه چشم چرخوند.

"دوست دارم ولی نه با تو و اون نفس بو گندوت"
اون پوزخندی زد و مرد رو به کنار هُل داد.اون شنید که مرد قبل از اینکه ازش دور بشه زیر لب غر میزنه.
کیونگسو فقط پوزخند زد.

مردها از همون اول سعی می کردن اون رو توی دام بیاندازن که کیونگسو با دونستن قصدشون حالشون رو میگرفت.اون فقط میخواست امشب نوشیدنی بخوره و خوش بگذرونه،امتحانات به اندازه کافی براش استرس درست کرده بود.
اون توی افکارش گم شده بود که کسی توی صندلی کناریش نشست،یه مشتری جدید که یه نوشیدنی سفارش داد و کیونگسو میتونست متوجه بشه که چشمهای اون مشتری روی خودشه.کیونگسو سرش رو چرخوند تا بهش بگه که از این کار خوشش نمیآد ولی چشمهاش با یه چشم های آبی اقیانوسی برخورد کرد.
اون یه لنز آبی گذاشته بود.یه امتیاز ویژه...کیونگسو واقعاً عاشق چشمهای آبی بود و اون به خودش قول داده بود که حتماً یه روزی با یه دختر یا پسری که چشمای آبی داره قرار بگذاره و مهم نیست که اون چه شکلی باشه،به نوعی کیونگسو زیاد اهمیت نمیداد اونها چه شکلی باشن.

"هی"
صداش خیلی بم و عمیق بود.یه امتیاز دیگه...کیونگسو عاشق مردهایی با صداهای بم بود،اونها حسابی شهوتش رو روشن میکردن.
اون فقط سر تکون داد.گندش بزنن،اون مرد موهای نقره ای داشت که اونها رو به خوبی رو به بالا شونه زده بود.مشخصاً این هم یه امتیاز دیگه بود...اون از مردهایی با موی نقره خوشش می آمد.
موی نقره ای تناسب خوبی با چشم های آبی پسر داشت.

'بهش نگاه کن اون مثل فرشته ها میمونه'
کیونگسو با خودش فکر کرد.صبر کن نه!اون یه غریبه رو شیطان صدا نکرده بود.اون فقط سعی میکرد توصیف کنه که اون غریبه چقدر هاته.

"اونها لِنزه؟چشمهات رو میگم"
این حرف از دهنش پرید بیرون.اوه‌ لعنتی!اون همین حالا از یه پسر هات که تلاش میکرد اون رو گول بزنه سؤال پرسیده بود؟صبر کن،کیونگسو مطمئن نبود پسر بخواد گولش بزنه و اون رو به دام بیاندازه چون کیونگسو همین حالاش هم به دام افتاده بود.

EXO's OneshotsWhere stories live. Discover now