نويسنده:Lenylay
مترجم:Tania kh
کاپل:هانسو(لوهان و کیونگسو)
ژانر:عاشقانه و 🔞
این وانشات درخواستی نسبتاً طولانی تقدیم به خواننده گلم😊امیدوارم ازش خوشت بیآد.فقط خیلی شرمنده دیر شد😔این کاپل کمیابه
دیگه قسمت صحنه دارش رو علامت نزدم خودتون تشخیص میدید دیگه😉...............................................
توی زندگی آدمها چیزهایی میگن که بعداً ازش پشیمون میشن،لزوماً نه توی همون لحظه ولی بمرور میبینن که چطور بی انصاف بودن یا رفتارهای نابجا داشتن.
و از این نظر لوهان توی اون زمان بیشتر از هر کسی این احساس رو درک میکرد.اون هم یه انسانه،خیلی حرفها زمان عصبانیت از دهنش میپره بیرون،اون هم اشتباه میکنه.البته خیلی مطمئن نیست که بتونه اشتباهش رو درست کنه ولی یه قابلیت بزرگ آدمها اینه که میتونن بجنگن...و لوهان هم میخواد بجنگه حتی شده تا آخر عمرش تا بتونه اون چیزی که میخواد رو بدست بیآره.تا یه بار دیگه دوست پسرش رو برگردونه توی آغوشش،جایی که بهش تعلق داره.کیونگسو،پسری که با یه لبخند قلب لوهان رو مال خودش کرده.توی حالت عادی کیونگسو یه شخصیت کاملاً مردونه،مستقل و مهربون داره و همیشه تصمیمات منطقی میگیره ولی زمانی که خجالت زده میشه لُپهاش گل میاندازه و لوهان عاشق همین چهرهاشه.
لوهان خوشش میآد از اینکه کیونگسو مقابل آدمهای دیگه لبخندهای کوچیک میزنه ولی به اون که میرسه بزرگترین لبخند قلبی شکلش رو تقدیم لوهان میکنه.حتی گاهی که لوهان بی حوصله اس این کیونگسوئه که اون رو میخندونه.
لوهان میتونه ساعت ها یه جا بنشینه و به حرفهای کیونگسو گوش کنه.هیچ چیزی توی اون لحظه لذت بخشتر از موسیقی دلنشین صدای کیونگسو نیست.لوهان میتونه ساعتها زیر سقف آسمون و خیره به ستارهها بنشینه اگه فقط کیونگسو کنارش باشه.کیونگسو عاشق ستاره هاست و لوهان عاشق نگاههای شیرین دوست پسرش به ستاره ها توی آسمون شب.همه چیز کیونگسو هرچه بیشتر و بیشتر لوهان رو به دریای عمیق عشقش میکشوند.نگاه به چشمهای کیونگسو باعث میشد پروانه ها توی شکم لوهان به پرواز در بیآد.
هر حرکت کیونگسو توجه لوهان رو جلب میکنه مثل فرو بردن دستش لابه لای موهاش وقتی که خجالت زده یا مضطرب میشه یا اینکه چطور لب پایینش میلرزه وقتی میخواد گریه کنه...یا اینکه اگه روز استراحتش باشه فقط با پیراهن لوهان توی خونه راه میره و لوهان عاشق اینه که پیراهنش رو توی تن کیونگسو ببینه.
گاهی طوری جلوی لوهان راه میره که اون رو دیوونه میکنه و تموم این چیزها از دستش رفت چون اون نتونست زمان مستی خودش رو نگه داره و هرچی میتونست به کیونگسوی عزیزش گفت.
کیونگسو فقط میخواست آرومش کنه ولی چیزهایی شنید که انتظارش رو نداشت و با چشمهای اشکی بین خودش و لوهان فاصله انداخت.
YOU ARE READING
EXO's Oneshots
General Fictionیه Book پر از وانشاتهای اکسو از هر کاپلی و هر ژانری.البته دختر و پسری هم قرار میگیره برای پیدا کردن وانشات مورد نظرتون لیست اول Book رو نگاه کنید زمان مشخصی برای آپ ندارم،هر وقت وانشات پیدا کنم میگذارم