EXO's Oneshots

43.Christmas Night🔞

نویسنده:Minwoo

مترجم:Tania kh

وانشات کاپلی:سهبک

ژانر:اسمات🔞

اعضای اکسو توی کریسمس برای استراحت میرن به یه مسافرت و توی هتل اتفاقی براشون میافته که هیچکدوم انتظار ندارن.
‌
این وانشات ‌تقدیم به یکی از خواننده‌های گلم که همیشه غر میزنه چرا درخواستش دیر آپ میشه😂
بگیر بخونش دختر بی‌ادب...ضمناً تنبل هم خودتی!😂😂😂

.............................................

24‌ام دسامبر گروه اکسو برای کریسمس در یه هتل توی نیویورک میمونن تا کمی استراحت کنن چون قراره روز 30‌ام کنسرت داشته باشن و بعدش هم برنامه کاری حسابی پر میشه و دیگه فرصت هیچ کاری پیدا نمیکنن.

"آه...باورم نمیشه کریسمس شده"
شیومین در حالی که برای دوازدهمین بار برای خودش مشروب پر میکرد گفت.

"هیونگ،ا...اصلاً بـ...برات خوب نیست کـ...که...مـ...مست کنی"
چن گفت و در حالی که خودش هم حال درست و حسابی نداشت شیشه مشروب رو از دست شیومین بیرون کشید.
اون دو با شیطنت و خنده به سختی مشغول پس گرفتن شیشه مشروب از دست همدیگه بودن و در این بین اعضای دیگه میخندیدن.سوهو کمترین مقدار مشروب رو خورده بود تا بتونه حواسش به بقیه اعضا باشه.

کل گروه دوست داشت تموم شب رو بیدار بمونه و مشروب بخوره و بازی کنه ولی همه خیلی زود خوابشون برد بجز سوهو،سهون و بکهیون.

بالأخره ساعت 12 شد و سوهو تلاش کرد جنازه خواب آلود اعضا رو تا کمر درد نگرفتن از روی زمين جمع کنه ولی بعد از 15 دقیقه شونه بالا انداخت و بی‌خیال تصمیم گرفت همراه دوتای دیگه جشن بگیره.

بعد از جشن،سوهو از اتاق بیرون زد تا کمی هوا بخوره.اتاق تماماً بوی الکل میداد.اون رفت و سهون و بکهیون رو به حال خودشون گذاشت.

از اونجایی که اونها 9 نفر بودن اونجا فقط 3 تا اتاق وجود داشت.
اتاق اول برای شیومین،چن و سهون.
اتاق دوم برای کای،کیونگسو و لی.
و اتاق سوم برای سوهو،بکهیون و چانیول.
‌
(اونها یه سوئيت مستر گرفتن که امکانات کامل و چندین اتاق داخلش داره)
‌
بکهیون با تلوتلو به اتاقش رفت و متوجه نشد سهون مست هم داره پشت سرش میآد.هردو کاری انجام ندادن جز دراز کشیدن روی تخت کینگ سایز.صدای موسیقی راکی که از بیرون میاومد جاش رو به یه آهنگ رومانتیک داد.اتمسفر خیلی عجیب شده بود.

از اونجایی که شدت مستی بکهیون از سهون کمتر بود تونست خودش رو تکون بده و بچسبونه به سهون و البته که بکهیون به پسرها گرایش داشت بنابراین توی این لحظه دلش کمی شیطنت خواست.قلب سهون با سرعت وحشتناکی شروع کرد به تپیدن.اون هیچوقت با الکل میونهء خوبی نداشت و همیشه بی‌جنبه میشد.