گزارش اطلاعات داخلی
موضوع: بررسی پروندهی قتل زنجیرهای و قاچاق کارکنان جنسی-زیر هجده سال-
محل: چین، چونگچین
منبع: مامور ویژه
نوع سند: محرمانه، غیرقابل انتشار
فعالیتهای باند قاچاق انسان، به سرپرستی شیائو جون فنگ، بررسی شد.
موارد زیر مشاهده شده و به زودی مستند سازی صورت میگیرد:
-جداسازی بردگان مستعد از سایرین، قتل افراد با ویژگی هایی نظیر ضعف جسمانی یا مبتلا به بیماریهای جسمی-حرکتی و روانی.
-تجاوزهای انفرادی و گروهی.
-مشاهدهی آثار شکنجه روی بدن مقتولین.
-قاچاق انسان و اعضای بدن بردگان.
بررسیهای بیشتر در دست انجام است. مراتب اطلاع رسانی خواهد شد.
امضا: یان وانگ.
***
"تو خیلی شبیه پدرتی ییبو، این شباهتتون حال منو به هم میزنه!"
روی لبهای شیائو ژان لبخند کمرنگی نشسته بود، اما چشمهاش نمیخندید. سردی انگشتی که به آرومی چونهی ییبو رو لمس میکرد حتی از زیر دستکش هم احساس میشد. با اینکه ژان با ییبو صحبت میکرد، اما به نظر میرسید نگاهش به شخص دیگهای دوخته شده بود. ییبو این رو احساس میکرد. خالی بودن لحن و نگاه ژان رو احساس میکرد و دوست داشت بدونه ژان داشت پشت صورت اون، دنبال چه کسی میگشت.
"جوابم رو ندادی، ارباب." کنایهای که هنگام تلفظ کلمهی ارباب در لحنش بود از چشم ژان پنهان نموند. از مقابل ییبو کنار رفت و پرسید" کدوم سوالت؟"
انگشتهای ییبو کنار بدنش مشت شدند. به سردی تکرار کرد"چرا داری به من کمک میکنی؟"
ژان نگاه دیگهای تو آینهی اتاق به خودش انداخت. لبخندی زد و جواب داد" تو خیلی سوال میپرسی." آهی کشید و همونطور که از دکمهی سرآستین هاش رو میبست، ادامه داد" چرا انقدر زبونت درازه؟ من خوشم نمیاد انقدر سوال بپرسی."
نفس ییبو برای چند لحظه در سینش حبس شد. شیائو ژان مثل معمایی بود که حل کردنش هر روز برای ییبو سختتر میشد. نفسش رو به آرومی بیرون فوت کرد و با صدایی که به سختی شنیده میشد جواب داد"متاسفم."
"نشنیدم چی گفتی ییبو"
پلکهاش رو روی هم فشار داد. شیائو ژان داشت تحمل اعصاب ییبو رو به بازی میگرفت. با صدای بلندتری تکرار کرد" متاسفم ارباب."
"خوبه.الان صداتو شنیدم."
***
"ارباب." صدای یکنواخت منگزی، سکوت حاکم بر اتاق رو شکست و شیائو جون فنگ رو از فکر بیرون کشید.
ВЫ ЧИТАЕТЕ
𝑷𝒓𝒂𝒈𝒎𝒂
Детектив / Триллер𝕻𝖗𝖆𝖌𝖒𝖆 𝚈𝙸𝚉𝙷𝙰𝙽 (𝙱𝙹𝚈𝚇) -KN شیائو ژان مجال فکر کردن یا حرف زدن رو از ییبو گرفت" من رو تو شرط بستم." انگشت شستش رو با ملایمت روی لب های ییبو کشید. نگاهش حالا به لب های نیمه باز ییبو دوخته شده بود، انگار که میخواست انگشتش رو تو دهن ییبو...