خلاصه، لیلین شِی، وارث تاج و تخت انگلستان در کشتی درحال مسافرت به فرانسه بود که کشتی اش توسط لویی تاملینسون، بدنام ترین دزد دریایی معروف به شاهزاده ی هفت دریا مورد حمله قرار گرفت.
فصل اول
این شرایطی نبود که لیلین هرگز تصور کرده باشه توش قرار بگیره. چشم هاشو با یک تکه پارچه بسته بودن و اون نمی تونست چیزی ببینه.
زنجیرهایی که مچ دست و پا هاشو بسته بودن سنگین بودن. موقعیتش تو اون اتاق تاریک ونمناک با وجود یه شمع کم نور که اون حس می کرد تو فانوس سقف باشه همراه شده بود.
اون به آرومی یکی از دستاشو همراه اون زنجیر سنگین بالا آورد و بین موهاش که کثیف شده بود کشید.
لیلین هرگز خودشو تو اون شرایط تصور نمی کرد، چند ساعت پیش اون داشت با کشتی خودش از کانال انگلستان عبور می کرد تا به فرانسه بره و تحصیلات فرهنگیشو اونجا کامل کنه تا بتونه از شاهزادگی به یه ملکه ی کامل برای انگلستان تبدیل بشه.
اما حالا، اون اتفاقا فقط یه فکر بود...بخاطر دزدای دریایی.
دزدای دریایی...
اون ها در طول شب به آرومی به کشی سلطنتی نزدیک شده بودن و ناگهان مثل صاعقه، با سرعتی غیر قابل باور به اونها حمله کرده بودن.
گروه دزدها وارد کشتی شده بود. لیلین سعی کرده بود کنترل کشتی رو بدست بگیره اما اون می دونست وقتی دزدهای دریایی بتونن وارد کشتی بشن دیگه نمیشه متوقفشون کرد. لیلین بهشون گفته بود که هرچی میخوان ببرن فقط دست از سر کشتی و خدمه بردارن.
البته اینطور نبود که حرف شاهانه روی اون گروه نفرت انگیز تاثیری داشته باشه.
خودش هم نزدیک بود در اثر شلیک یه گلوله به گلوش کشته بشه اما وقتی الی اسم لیلینُ با صدای بلند و درحالی که تو دستای یه دزد تقلا می کرد فریاد زد، هویت اصلی لیلین شناخته شد و بجای کشته شدن یکی از دزد ها به بقیه دستور داده بود که اونُ نکشن.
و اینطور شد که لیلین به سرعت از کشتی سلطنتی به کشتی ناشناخته ی دزدان دریایی برده شد.
بعد از اینکه پسری که لیلینُ به اون اتاق آورده و با زنجیر اونو به دیوار بسته بود رفت، لیلین شروع به فکر کردن راجع به خیلی چیزا کرد. مخصوصا وقتی که کشتی بعد از چند دقیقه شروع به حرکت کرد.
لیلین احتمالا تنها کسی بود که از کشتی سلطنتی زنده مونده بود.
دیگران احتمالا همه مرده بودن....
لیلین سعی کرد خیلی به این مسئله فکر نکنه که بدن بی جون الی الان یجایی توی آبهای کانال انگلیس شناور بود. همین فکر کافی بود تا اشک هاش از زیر چشمبندی که جلوی دیدشو گرفته بود سرازیر بشه... فقط هم این نبود، با دونستن اینکه دزدای دریایی چقدر بی رحم ان برای لیلین کاملا واضح بود که زندگی خودش هم بزودی به همونجا ختم می شه.
ESTÁS LEYENDO
(شاهزاده دزد دریایی (لویی تاملینسون
Romanceلیلین شِی، وارث تاج و تخت انگلستان در کشتی درحال مسافرت به فرانسه بود که کشتی اش توسط لویی تاملینسون، بدنام ترین دزد دریایی معروف به شاهزاده ی هفت دریا مورد حمله قرار گرفت. در ضمن داستان مطالب بالای 18 سال داره...با اطلاع بخونید لطفا اگه خوشتون...