"انحلال پذیری محلول پتاسیم نیترات با افزایش دما، افزایش پیدامیکنه و میزان بیشتری نمک حل میشه اما تو محلول کلسیم استات..."
بوم...صدایی شبیه یه انفجار مخلوطی از صدای جیغ یه دختر از انتهای سالن ازمایشگاه صحبت استاد و نیمه کاره گذاشت و همه به اون سمت آزمایشگاه که دود ازش بلند میشد رفتیم.
اولین چیزی که به ذهنم رسید غیبت لیسا بود.از اول شروع کلاس معلوم نبود کجا غیبش زده بود.
وقتی به انتهای سالن و قسمت محلول ها رسیدیم، لیسا و جنی رو دیدیم که سر و وضع افتضاحی داشتن.البته لیسا وصعش بهتر بود و فقط لباس و دستاش سیاه شده بود اما جنی، همون دختر به قول لیسا چوب کبریت ، چهره ی سیاه و روپوش سفیدی که حالا به رنگ سیاه تبدیل شده بود داشت و فاصله ای تا گریه کردن نداشت.
اولین چیزی که نظرمو جلب کرد، نیشخند کثیف لیسا روی لباش بود.این دختر آخر زهرشو ریخت.کمتر از یک هفتس کلاس ها شروع شده و این سومین اتیشیه که میسوزونه.
اولین دفعه که با یه پسر دعواش شد و خواست ماشینشو پنچر کنه اما به اشتباه ماشین مسئول خوابگاه پسرارو پنچر کرد و متاسفانه اون مرد بداخلاق همون لحظه سررسید و مچ لیسا رو گرفت و دراخر به دانشگاه تعهد داد.
دفعه ی دوم که نزدیک بود کل خوابگاه رو اتیش بزنه چون میخواست جنی که داشت از سشواری که گاهی اتصالی میکنه استفاده میکرد، برق بگیرتش و به خاطر همین به عقل پوکش رسید که پست فشارقوی خوابگاه رو که مخصوص قسمتی میشد که اتاق اونا اونجاست رو دستکاری کنه و دراخر دوروز از خوابگاه اخراجش کردن و اون مدتی تو خونم پلاس شده بود.
این هم از دفعه ی سومش که دیگه خدا باید به دادش برسه.
"خدای من...اینجا چه خبره؟پارکر؟کالینز؟میشه یه توضیحی به ما بدین؟"
"خانم جونز..تقصیرمن بود..معذرت میخوام"
تاآخرین درجه ی ممکن چشمامو گشاد کردم و به چهره ی شرمنده ی جنی خیره شدم..بچه های دیگه هم دست کمی از من نداشتن چون دیگه خوب با یه اتیش پاره ی بلوندی آشنا شدن..البته پررنگ شدن نیشخند لیسا از چشمم دور نموند.
خانم جونز مشکوکانه نگاهشو بین جنی و لیسا رد و بدل میکرد و اونم باورش نمیشد لیسا تو این خرابکاری شریک نیست.
"بله خانم جونز..من بهشون اخطار داده بودم که محلول اسید پرکلریک و با کبالت مخلوط نکنن باعث انفجار میشه اما..همونطور که مشاهده میکنین..."
"کافیه پارکر..کالینز همراهم من بیا به اتاق مدیریت و تو پارکر، این دفعه قِسِر(؟) در رفتی ولی این دلیل نمیشه که مسئول نظافت امروز ازمایشگاه و این افتضاحی که به باراومد رو گردن نگیری.
من فقط بهتون گفتم که محلول های مورد نیاز رو بیارین.نه اینکه خودسر محلول هارو اون هم دومحلول خطرناک اسید پرکلریک و کبالتو با هم مخلوط کنید."
YOU ARE READING
Choose Love ||H.S||
Fanfiction"میدونی حداقل هفتاد هشتاد درصد زیبایی دنیا به خاطر توئه؟" هری خندید و چال های هلالی شکلشو نشون داد. "الان شد صددرصد" "تو دیوونه ای؟" "نه..من فقط عاشقتم" ............. تو این داستان هری دارک نیست، ددی نیست، قاتل نیست، معروف نیست... هری تو این داستان...