Chapter 52 ||Can you hold me?||

1K 153 139
                                    

Song: Can you hold me?
By: NF fit Britt Nicole

(پیشنهاد میشه حتما آهنگ رو دانلود کنید..فوق العادس)


"الیزابت کریهه لارنسِ نکبتِ پتیاره...بهت هشدار میدم گوشی رو برنداری، چون بهت قول نمیدم از پشت خط تو رو لت و پار نکنم...دارم کاملا باهات جدی حرف میزنم...چطور به خودت اجازه دادی از اینجا بری؟اونم بدون خدافظی. الیزا بهتره دیگه برنگردی چون اگه تو رو ببینم به طور افقی از چشم لندن آویزونت میکنم.

دقیقا وقتی که من میخوام پدر بشم و تو رو عمه کریهه کنم پا میشی میری؟پدر سوخته مگه من چندتا خواهر دارم؟تو نباید میرفتی الیزا..نباید اینجوری میرفتی.سوفی هنوز چیزی از رفتنت نمیدونه ولی خیلی زود میفهمه..تو میدونی اون چقدر احساساتیه..آه...دیگه نمیدونم چی بگم..ولی همه اینجا نقشه ی قتلتو کشیدن جز اون هری کصکش.

نخواستم اینو بگم ولی...وقتی بهم گفت رفتی یه بادمجون زیرچشمش کاشتم.واقعا نتونستم کنترل مشتمو داشته باشم.میدونم این تنها راه بود...منِ جاکش میدونستم آخرش یکی از شما سر به بیابون میزنین، حتی بیشتر چشمم به ویولت بود که زودتر از شما از خونه بزنه بیرون..ولی نه اینجوری..نه بی خداحافظی.نمیدونم دیگه چه گوهی بخورم و چه بولشتی بگم ولی اخرین حرفم اینه...گو فاک یوسلف ویت کنترل تلویزیون."

اشکامو پاک کردم و بااخرین جمله اش خندیدم.

اولین بار بود که میتونستم به وضوح بغض رو از توی صداش تشخیص بدم..

"متاسفم جاش..خیلی دلم برات تنگ میشه.امیدوارم صاحب یه بچه ی خوشگل و دوست داشتنی بشی"

پیغام بعدی رو زدم و همونطور که به ویولت غذا میدادم بهش گوش کردم.

"الیزا الیزا الیزا...چرا اینکارو کردی؟من بدون تو چیکار کنم؟حالا انقدر غریبه شدم که هیچی بهم نگفتی؟من میام ال ای الیزا...همین امشب میام اونجا.با اینکه هیچ ادرسی ندادی ولی با بابا تماس میگیرم و نقطه به نقطه ی ال ای رو دنبالت میگردم.

من تو رو برمیگردونم.من تو و اون فسقلی رو برمیگردونم..خدا چطور تونستی فندق منو ازم دور کنی هان؟من مادرخونده اش بودم الیزا..حالا من به چه امیدی واسه فارغ التحصیلیم درس بخونم وقتی تو نیستی که باهم جشن بگیریم.

همه ی ما اینجا نگرانتیم دختر..دیگه اون هری بی چشم و رو برام مهم نیست.دیگه حتی نمیخوام ریختشو ببینم..اون زندگی همه ی مارو با ندونم کاری هاش خراب کرده.تو رو از ما جدا کرده، خواهرم، رفیقم، همه چیزمو ازم گرفته.

الیزا خواهش میکنم ازت..برگرد.از هری جدا شو ولی برگرد اینجا..تو ال ای کسی رو نداری، تنهایی دختر.من نمیخوام دوباره به زندگی قبلیت برگردی..خواهش میکنم بیا.من منتظرت میمونم."

همیشه صدای گریه ی اون دختر باعث میشه منم ناخوداگاه گریه کنم.

خواهر دوست داشتنی من...

Choose Love ||H.S||Donde viven las historias. Descúbrelo ahora