Chapter 51 ||Loveyou goodbye||

1K 145 150
                                    

Song: Story of us
By: Taylor Swift
Song: I wish you would
By: Taylor Swift
Song: Love you goodbye
By: One Direction

One more taste of your lips just to bring me back
To the places we're been and the nights we've had
Because if this is it then at least we could end it right...

همه چیز از چشماش شروع شد.

چشمایی که میون حرکت سریع نورماشین ها در اون شب از همه درخشان تربود.

اما یه فرقی با شب های دیگه داشت..

من اون تیله هارو بیشتر از تمام زندگیم میشناسم.اون یاقوت های سبز غمگین بودن.

تمام مدت به نیمرخش خیره بودم و میدونم که اون نگاه سنگین منو حس میکنه اما نگاهشو از جاده برنمیداره..

چون نمیخواد رنگ شرمندگی و غم رو تو چشماش ببینم..

اما غافل از اینکه من از همون شب تونستم صدای خدافظی تیله هاشو بشنوم.

یه ماه از زمانی که از بیمارستان مرخص شدم میگذره.

یه ماهی که نفهمیدم چطور گذشت.

شبی که برگشتم خونه، هرچیزی که راجب گذشته بود رو براش تعریف کردم.

اینکه چطور مریض شد، پدرومادرش چی شدن، کجا زندگی میکرد و چرا اون کابوس هارو میدید.

اون از همیشه آروم تر بود، حتی دیگه اخم هم نمیکرد.زیاد حرف نمیزد و همیشه تو فکر بود.

صبح بعد از صبحانه به سالن میرفت و غروب، موقع شام میومد و بعد میرفت میخوابید.

حتی دیگه کلاب نمیرفت و از اون موقع دیگه هیچوقت مست ندیدمش.

مکالمه ی ما فقط یه سلام و خدافظ یا سوال و جواب های عادی بود.

و این پروسه هر روز متوالی ادامه داشت.

من چیکار میکردم؟

سعی میکردم زندگی کنم.

وقتمو برای ویولت میزاشتم.وقتی تابستون اومد، با لیسا و سوفی بیرون میرفتم تا فقط ویولت رو از اون زندان که اسمش خونه بود آزاد کنم.

اما بعضی اوقات، هری رو دنبال میکردم.

وقتایی که میرفت استخر، منم چندساعت بعدش میرفتم و از دور یواشکی نگاهش میکردم.

وقتی سوار مترو میشد، توی اتوبوس بود، یا وقتایی که با جاش و بقیه ی دوستاش به فستیوال میرفت..

البته که من خیلی کم میدیدم بخنده و راضی باشه که همراهشون بره،اما جاش همیشه کسی بود که اونو از فکر درمی اورد و هرجا میرفت اونو همراهش میبرد.

من هرلحظه از اون روزها نگرانش بودم.تمام ذهنم از هری پرشده بود.

با اینکه ما دقیقا مثل یه همخونه ی غریبه زندگی میکردیم، اما همینکه من هر روز اون تیله های درخشان رو میدیدم و جونی تازه میگرفتم برام کافی بود و از خیال پردازی هام دست برنمیداشتم.

Choose Love ||H.S||Where stories live. Discover now