Chapter 22 ||Rose||

1.3K 149 28
                                    

هیچوقت هری رو انقدر هیجان زده و خوشحال ندیده بود.اینکه بادیدن یکی اینطور ذوق زده بشه و نتونه لبخندچال دار لعنتیشو کم کنه.محض رضای خدا، اونا فقط مال الیزا هستن.

بااخم ریزی بهشون نزدیک شد.وقتی کنار هری ایستاد، اون پسر باهمون شادی توصیف ناپذیرش رو به الیزا گفت:

"الیزا ببین کیو پیداکردم"

اون زن باکمی تعجب و خنده به الیزا نگاه کرد.خب هری نمیدونه که اونا همین چند لحظه پیش باهم روبه رو شده بود.

"این همون فرشته ی نجاتمه...معلم ادبیاتم...رز مارتینز"

الیزا اول باگنگی به اون زن نگاه کرد و وقتی مغزش اینو تحلیل کرد که فرشته ی نجاتش دقیقا کیه، بزرگتراز هری لبخند زد و دستشو سمت اون زن که حالا میدونست اسمش رزه دراز کرد.

"خدای من...ازدیدنتون خوشحالم..هری خیلی ازشما به من گفته"

و حالا الیزا رو داریم که رفتارش صدوهشتاد درجه تغییر کرده و حتی ازهری هم ذوق زده تر شده.اون همیشه دوست داشت این زنو ببینه.رز زن مهربونی به نظر میرسید که کاملا هم باشخصیتش مطابقت داشت.

"منم همینطور..ممنون..آمم..هری معرفی نمیکنی؟"

هری بلافاصله گونه هاش رنگ گرفتن و دراون لحظه خیلی براش سخت بود که بخواد بگه الیزا دوست دخترمه..

اون دختر به قیافه ی هری خندید و گفت:

"من الیزابت لارنس هستم...دوست دخترهری.."

الیزا خودشو معرفی کرد و به چهره ی متعجب رز نگاه انداخت.

"وای...هری...تو کی بزرگ شدی که واسه خودت دخترگرفتی؟"

هری خجالت زده خندید و سرشوپایین انداخت.رز باکمی شوک خندید و بعد به لباسش اشاره کرد و گفت:

"اینجا جای مناسبی برای حرف زدن نیست.میرم لباسمو تمیزکنم و بعدمیریم یه جا که مفصل حرف بزنیم."

هری و الیزا سرشونو تکون دادن و رز به سمت دستشویی رفت.الیزا لبخندشو جمع کرد و بااخم غلیظ ساختگیش روشو ازهری برگردوند و باعث شد لبخند از سرذوق هری هم ازبین بره.

هری باکمی تعجب کنار الیزا ایستاد و گفت:

"الیزا...چیشده؟"

الیزا باهمون قیافه ی طلبکارانش گفت:

"درسته معلم ادبیاتتو بعد از سال ها دیدی اما دلیل نمیشه فوری بپری بغلش و غرق بوسش کنی."

هری اول بابهت نگاهش کرد و بعد باخنده سری به معنای تاسف تکون داد..دوست دخترش بی دلیل داره به یه زن سی و خورده ای متاهل حسودی میکنه.

"اون لبا و لبخند لعنتیت فقط برای منه..تونباید هر کی رو میبینی اونطوری لبخند بزنی.توفقط باید به من اونجوری لبخند بزنی و چال هاتو نشون بدی."

Choose Love ||H.S||Where stories live. Discover now