Song:Innocent
By:Taylor Swift~~~
اول خودتو دوست داشته باش...چون اون تنها کسیه که تو بقیه ی عمرتو باهاش میگذرونی...
~~~~
باکلافگی جعبه ی دستمال کاغذی روی میز رو برداشتم و سه چهارتا دستمال گرفتم و دادم به هری..
از اول تا اخر فیلم پوکرفیس به تلویزیون نگاه میکردم و گاهی هم نگاهی به هری می انداختم که چطور گوله گوله اشک میریخت..سه دفعه تایتانیک رو دیدیم و هردفعه هری بابتش گریه کرد..نمیدونم من بی احساسم یا هری احساسات لطیف و پاک داره..
"بسه هری..گریه کردنو تموم کن..اگه بخوای ادامه بدی دیگه واست فیلم عاشقانه به خصوص همین تایتانیک رو نمیزارم و میرم همون فیلم های به قول تو بی ادبی رو میزارم"
سریع دماغشو با دستمال گرفت و با پشت دستش اشکاشو پاک کرد و سرشو به معنای باشه تکون داد و جلوی اشکاشو گرفت..
مژه هاش برای اشک های زیادی که ریخت به هم چسبیده بودن و نوک دماغش قرمز شده بود..گونه هاش گل انداخته و لباش پف داشتن..
نمیتونستم نگاهمو از رفتارهای کودکانش بردارم وقتی یه دستمال دیگه گرفت و چشماشو پاک کرد و به موهاش دست کشید..وقتی اطمینان پیدا کردکه جلوی گریشو گرفته بهم نگاه کرد که نشون بده دیگه گریه نمیکنه و وقتی لبخندمو که به خاطر کیوت بودنش شکل گرفت دید چند لحظه همونطور بهم خیره شد اما انگار داشت به چیز دیگه ی فکر میکرد و بعد چشماش برق زدن و چونش لرزید..
انگار دوباره یاد فیلم افتاد و میخواست جلوی گریشو بگیره اما دراخر تسلیم شد و یه هق از گلوش خارج شد و دوباره اشکاش سرازیر شد و من هم نتونستم جلوی خندمو بگیرم..پس بلند خندیدم و بازوشو طرف خودم کشیدم و محکم بغلش کردم..
اره...اون گریه میکرد و من میخندیدم..
خدای من...
به بدنم تکیه داده بود و سرش روی سینم بود و گاهی دستمال کاغذی رو سمت دماغش میبرد..
یه فکری به سرم زد و مطمئن نبودم اما به امتحانش می ارزید..معمولا بچه ها قلقلکین نه؟
لبخند شیطانی ای زدم و انگشت اشاره ی دستی که دور کمر هری حلقه کرده بودم و اروم به پهلوی هری فشار دادم که دیدم یه کوچولو پرید..اوه خدا...
یه لحظه مکث کردم و دوباره انگشتمو تو پهلوش فرو کردم و هری دوباره پرید و دیگه گریش بند اومده بود..دوباره تکرار کردم اما این دفعه سعی داشت از بغلم بیرون بیاد..پس وقتو تلف نکردم و اجازه دادم ازم فاصله بگیره اما تا از بغلم اومد بیرون منم با انگشتام به جون پهلوهاش افتادم و قلقلک میدادم...
تا اینکارو کردم هری اولش یه داد زد و بعد شروع به خندیدن کرد و میون خنده هاش التماس میکرد که بس کنم..از شدت خنده رو کاناپه دراز کشید و حالا من روی پاهاش نشسته بودم و شکم و پهلوهاشو قلقلک میدادم و خودم هم میخندیدم..

ESTÁS LEYENDO
Choose Love ||H.S||
Fanfiction"میدونی حداقل هفتاد هشتاد درصد زیبایی دنیا به خاطر توئه؟" هری خندید و چال های هلالی شکلشو نشون داد. "الان شد صددرصد" "تو دیوونه ای؟" "نه..من فقط عاشقتم" ............. تو این داستان هری دارک نیست، ددی نیست، قاتل نیست، معروف نیست... هری تو این داستان...