Song: Over again
By: One Direction
(به جرعت میگم این اهنگ جزو بهترین آهنگای واندیه❤)Song: You and I
By: One DirectionNot even the gods above
Can separate the two of us
No nothing can come between
You and I...لامپ آشپزخونه، تنها نوری بود که اتاق رو روشن نگه میداشت.
صدای اروم و خسته ی بارون به خاطر باریدن زیاد سکوت خونه رو درهم میشکست.
دختر و پسر با فاصله ی نیم متری کنار هم روی مبل نشسته بودن.
الیزا هنوز توی شوک بود، برای همین هنوز چشماش شروع به باریدن نکرده بودن.
برعکس اون پسر که اشک هاش قصد بند اومدن رو نداشتن.
با این حال به غیر از صدای بارون، صدای سخت نفس کشیدن اون دختر فضای اتاق نشیمن رو پر کرده بود.
حس میکرد قلبش رو روی یه سینی داغ گذاشتن..میتونست صدای جلز و ولزش رو بشنوه.
بدنش بی حس بود چون فقط چند دقیقه از بغل کردن اون پسر میگذشت.
لباس های هری، مبل رو خیس کرده بودن...
ولی کی اهمیت میده؟
تنها چیزی که توی سر الیزا میگنجید این بود که این صحنه رو قبلا دیده.دقیقا اولین باری که با هری ملاقات کرده بود، ماه سپتامبر، زیر بارون، کنار خونش، با چشمای خیس...
چقدر زود گذشت...
"وقتی رفتی...خورشید خونه هم رفت..دیوارها از سرما ترک برداشتن...گل ها پژمرده شدن...خونه تاریک شد...من یخ زدم."
صداش...تو صداش زندگی جریان داشت...با سمفونی صداش فرشته ها تو بهشت میرقصیدن...گرمای صداش حتی خورشید رو هم خجل میکنه.
"تنها تر از قبل شدم.همه ازم دوری میکردن چون...من یه خانواده ی بزرگ رو...در هم پاشیدم...نگاه های سردشون برام عذاب آور بود.اون موقع...همه تو رو میخواستن...همه از تو حرف میزدن..حتی خواهرم ازم دوری میکرد.
با این حال...تو توی سرم بودی...هرجا میرفتم، خاطره های گنگی به سرم هجوم می اوردن...دیگه تحمل نکردم و خودمو به دکترواتسون سپردم.بعد از اینکه حافظه ام برگشت، با اینکه همه دورم بودن، اما بیشتر از قبل احساس تنهایی میکردم...چون...تو و ویو...کنارم نبودین."
بغض صداش به گلوی اون دختر هم سرایت کرد..
حرفاش ساده بود...اما درد داشت.
"آرزو میکردم ای کاش فقط خاطرات خوبمون رو به خاطر می اوردم...اما بی رحمانه، تمام اون حرف ها، بحث ها، دعوا ها...همشون توی سرم رژه میرفتن و بهم میگفتن چقدر عوضی بودم.
من...من هنوزم باور نمیکنم، چطور...چطور تونستم اون حرف هارو به تو بزنم؟چطور تونستم شبا تو و ویو رو تنها بزارم؟چطور تونستم اون شب تو رو تو جاده ول کنم و سه روز ازت دور بشم؟چطور تونستم با پای خودم به بدرقه ی رفتنت بیام؟من...چطور تونستم بدون قلبم زندگی کنم؟"
![](https://img.wattpad.com/cover/151795317-288-k561380.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
Choose Love ||H.S||
Fanfic"میدونی حداقل هفتاد هشتاد درصد زیبایی دنیا به خاطر توئه؟" هری خندید و چال های هلالی شکلشو نشون داد. "الان شد صددرصد" "تو دیوونه ای؟" "نه..من فقط عاشقتم" ............. تو این داستان هری دارک نیست، ددی نیست، قاتل نیست، معروف نیست... هری تو این داستان...