- حیف که پاتر ابنجا نیست تا اینو روش امتحان کنم!
هرناینی چشم غره ای رفت: من قرار نیست کمکت کنم هری و رون رو مچل کنیا.
دراکو نیشخند زد: بیخیال ، خوش میگذره.
- اصلا! برای اذیت کردن نویل هنوز عذاب وجدان دارم.
- خب نظرت درباره فلیچ چیه؟- این مارو تو دردسر میندازه!
دراکو لبخدی زد و سعی کرد خودش را معصوم نشان دهد: دلت نمیخواد اینکارو بکنی؟ یادته چقدر شبا وقتی تو راهرو ها با پاتر گشت میزدی مچت رو گرفت؟
هرماینی لبش را جویید و سعی کرد به او بی توجهی نشان دهد.
- یالا هرمی ، قول میدم هیچ اتفاقی نیوفته!
ناگهان لایه ای صورتی رنگ گونه های هرماینی را پوشاند ، این بار اولی بود که دراکو اینگونه صدایش میزد... به طرز عجیبی حست خوبی داشت.
- باشه... ولی اگه گیر بیفتیم خفت میکنم!
دراکو نیشخند زد: خوبه! من حاضرم هر روز به دست تو خفه بشم.
درحالی که لبخنده کوچکی به لب داشت چشم غره رفت: نقشه چیه؟
دراکو بدون اینکه پاسخش را بدهد ، دستش را کشید تا به سمت دفتر فلیچ بروند.
کاغذ پوستی مخصوصی را برداشت و روی ان قوطی ای جوهر ابی رنگ خالی کرد.
هرماینی با کنجکاوی پرسید: این چیه؟
دراکو نیشخند زد: میفهمی.
کاغذ رنگ ابی را به خود کشید و دوباره به حالت اولش بازگشت...
دراکو درحالی که ریز میخندید جعبه ای نارنجی رنگ که مدام تکان میخورد را نشان داد: باید اینو به همراه این برگه جاساز کنی تو دفترش... من حواسش رو پرت میکنم تو برو داخل.
هرماینی با بدبختی ناله کرد: نمیشه من حواسش رو پرت کنم؟
- نه...
- چرا؟؟
دراکو نیشخند زد: چون حواس بقیه رو پرت کردن همیشه خیلی حال میده!
هرماینی بیحوصله پاسخ داد: باشه باشه ، بیا شروع کنیم!
داراکو دو بادکنک کوچکی که پر از رنگ صورتی بود را در دست گرفت و دوان دوان به سمت خانم نوریس که جلوی در دفتر پرسه میزد رفت.
پس از انکه پشت یکی از دیوار ها پناه گرفت فریاد زد: آهای گربه ی بیصرف!
خانوم نوریس از جا پرید و به دنبال صدا گشت که دراکو یکی از بادکنک ها را به سمتش پرتاب کرد!
بادکنک روی سر گربه ترکید و تمام جونش را صورتی کرد!
خانوم نوریس مثل گلوله ی اتش بالا پایین میپرید و فیش فیش میکرد!
YOU ARE READING
Hell but beautiful {Dramione} ⁺¹⁸
Romanceعشق بین پرنس اسلیترین و باهوش ترین دختر گریفیندوری ... گاهی آنقدر نگاهت را روی زمین نگه میداری که متوجه نمیشوی ، به دروازه های جهنم رسیدی ... حتی وقتی گرمای شعله های اتش را احساس میکنی نیز متوجه نمیشوی ، حتی وقتی بوی دود را میشنوی ... حتی وقتی خوده...