پرفسور اسنیپ درحالی که ابروهایش را خم کرده بود چوبدستی اش را تکان داد و با یک جریان اب ضعیف خونی که از زخم جاری بود، ازبین برد.
دراکو، کمی بخاطر درد تکان خورد. تعداد دفعاتی که اسنیپ اینکار را تکرار میکرد، از دستش خارج شده بود.
نگاهش به هرماینی افتاد که کمی دورتر سرپا ایستاده بود. او کاملا نگران بنطر میرسید و بدون انکه حتی متوجه شود پوست لبش را میان دندان هایش نگه داشته بود.
دراکو با اطمینان به چشم هایش خیره شد و سرش را تکان داد تا او را کمی ارام تر کند، اما اینکارش بنظر تاثیر چندانی نداشت.
اسنیپ بلاخره صحبت کرد: بنظر میاد، کریستال سیاه بدنت رو به عنوان میزبان پذیرفته...
دراکو زیر لب غر زد: اوه اینو خودم نمیدونستم.
اسنیپ چشم غره ای رفت: باید مراسم پاک سازی روح انجام بدی. جادوی سیاه تو رو به شکلی درونی، بیمار و الوده کرده. میتونی علاوه بر خودت برای بقیه هم خطرناک باشی.
هرماینی با به یاد اوردن، چشمان خالی و دستان مطمئین او دور گلویش، لرزید: اون باید پاترونوسش رو انجام بده. تامارا مطمئین بود که اثر میکنه.
دراکو با احساسی نامعلوم در صدایش گفت: من پاترونوس ندارم.
- باید دوباره تلاش کنی تا طلسم رو ایجاد کنی! من باور دارم از پسش برمیای!
اسنیپ بی توجه به ایده ی هرماینی گفت: بهترین راه برای اون فقط مراسم پاک سازیه.
- با وجود اینکه میدونم احتمالا خودتون میدونید اما، این یه مراسم خون آلود و تاریکه پرفسور.. جادوی سیاه رو نمیشه با یه چیز شوم تر ازبین برد.
- خانوم گرنجر، بهت پیشنهاد میکنم فقط تا قرص ماه بعدی که مراسم رو انجام بدیم، از خودت به خوبی مراقبت کنی تا هیولایی که روح دراکو رو تسخیر کرده، تیکه تیکت نکنه. نیازی نیست دنبال پاترونوس بگردی.
هرماینی کمی سرخ شد و دراکو گفت: من اینکارو باهاش نمیکنم.
اسنیپ با چشمان سردش نگاهی به او انداخت: تو شاید، اما همونطور که گفتم هیولایی که درون خودت داری میتونه اینکارو کنه.
- باید چطوری کنترلش کنم؟
حتی فکر اینکه به هرماینی اسیب برساند باعث میشد عقلش را از دست بدهد.
- خب... نمیشه راجبش مطمئین بود اما بنظر میاد نباید از نظر عاطفی واکنش قوی نشون بدی، دراکو. اگه میخوای اون هیولا کنترلت رو به دست نگیره باید مراقب احساساتت باشی. ترس، خشم، ناراحتی و عشق میتونه از نفوذ پذیرت کنه.
هرماینی اخم کرد.
مراسم پاک سازی روح، تشریفات زیبا یا مثبتی نبود. به عبارتی دیگر باید روح را با جادوی سیاه و انرژی های تاریک غسل میدادند و این در حالی است که پاترونوس، جادویی پاک، مثبت و زیبا بود.
YOU ARE READING
Hell but beautiful {Dramione} ⁺¹⁸
Romanceعشق بین پرنس اسلیترین و باهوش ترین دختر گریفیندوری ... گاهی آنقدر نگاهت را روی زمین نگه میداری که متوجه نمیشوی ، به دروازه های جهنم رسیدی ... حتی وقتی گرمای شعله های اتش را احساس میکنی نیز متوجه نمیشوی ، حتی وقتی بوی دود را میشنوی ... حتی وقتی خوده...