Part .92

1.2K 101 195
                                    

دراکو لبش را از روی لبان هرماینی جدا کرد و به نرمی روی گردنش نهاد. او درحالی که رگ تپنده ی گردن محکم هرماینی را میبوسید ، دستی را که روی سینه اش بود پایین برد و از زیر سوتینش رد کرد.

لبان هرماینی همزمان با نفس های سریعی که از دهانش بیرون می‌آمد از یکدیگر فاصله گرفتند. انگار دستان دراکو اتش بودند و تنش را میسوزاندند. او انگشتانش را از لابه لای موهای نرم دراکو رد کرد تا به گردن و شانه هایش رسید. او پیش از حد لباس پوشیده و تنها چیزی که هرماینی میخواست این بود که عضلات او را زیر دستش احساس کند.

صدای ضعیفی در گوشش فریاد میزد ، همین الان دراکو را از خودش دور کند اما این حقیقت که مدت زیادی با یکدیگر رابطه نداشتند موجب وحشی شدن هورمون هایش شده بود.

دراکو شصتش را روی نوک سینه ی هرماینی کشید و وقتی حس کرد هرماینی خودش را روی پایش فشار میدهد ، به ارامی ناله کرد.

الان باید به سختی خودش را کنترل میکرد تا هرماینی را همینجا روی میز خم نکند و...

- هرماینی...

دراکو بوسیدن گردن او را متوقف کرد اما قبل از انکه چیزی بگوید هرماینی با بوسیدن لبانش صدایش را قطع کرد.

دراکو به تندی نفس کشید ، میتوانست از همین حالا گریه های فردای هرماینی را تصور کند چون ، موقع مستی با او خوابیده.

- هرماینی... فاک... فکر کنم کافی باشه.

دراکو دستش را از زیر لباس او بیرون کشید و هرماینی را بدون توجه به دردی که بخاطر خواستن بین پاهایش ایجاد شده بود ، از خودش دور کرد.

هرماینی درحالی که از نفس افتاده بود ناله کرد: دراکو...

دراکو اصلا نمیتوانست نگاهش را از لبان براق هرماینی بگیرد وقتی طعم شیرین ان را روی زبانش احساس میکرد ، اما به هر حال گفت: تو... تو مستی...

- خب؟

هرماینی سرش را تکان داد.

دراکو به سختی نگاهش را از لبان او گرفت تا به چشمانش نگاه کند... لعنتی خیلی سخت بود زمانی که هموز هم وزن باسن او را روی دیکش احساس میکرد عادی صحبت کند.

- تو فردا ازم متنفر میشی اگه فردا بفهمی تو این حالت اینکارو کردم.

هرماینی از چشمان دراکو که بخاطر شهوت تیره تر شده بودند و البته نگاهش که مدام بین لبان و چشمانش میچرخید ، میدانست این حرف ها بر خلاف میلش است.

- دراکو ، من ازت متنفر نمیشم حتی اگه مست نبودمم همینو میخواستم..

هرماینی لبش را خیس کرد و با صدایی ارام تر ادامه داد: من میتونم احساست کنم... توهم منو میخوای ، مگه نه؟
او پاهایش را که دو طرف بدن دراکو بودن تکان داد داد و شروع به حرکت کرد.

Hell but beautiful {Dramione} ⁺¹⁸Where stories live. Discover now