- چرا فقط شیش تا دونه؟
- تو انتظار بیشتری داشتی؟
الیزی به هری نگاه کرد و با تمسخر گفت: اره خب ، اگه ولدمورت برای هر هورکراکس جون یه نفر رو گرفته پس میتونست تا الان به جای شیش تا صدها هورکراکس داشته باشه.
هرماینی قبل از انکه بتواند خودش را کنترل کند گفت: درست کردنش پیچیدگی های خودش رو داره. با هر هورکراکسی که ولدمورت میسازه روحش بیشتر از حالت انسانی خارج میشه.
الیزی باری دیگر سعی کرد موهای کوتاهش را پشت گوشش بگذارد: تاحالا چندتا رو پیدا کردین؟
رون با میلی پاسخ داد: حالا که تو کتاب رو پس دادی ، دوتا.
- پس باقیشون چی؟
تامارا با خجالت و نگرانی اهسته از پشت رون بیرون امد: اون ماره ناگینی ، دفترچه خاطرات تام ریدل و ساعت شنی مونلایت بلو (Moonlight Blue) توی هاگوارتز هستند.
هرماینی او را تائید کرد: دفترچه خاطرات دیگه برامون مشکل ساز نیست اما فعلا نباید به هاگوارتز برگردیم ، ولدمورت پیدامون میکنه.
الیزی چشمان کهربایی اش را به سمت هرماینی چرخاند و باعث شد ضربان قلب او با نگرانی بالا برود. میدانست که الیزی قرار نیست دیگر اسیبی بهش بزند اما در کنترل این احساسش عاجز بود.
الیزی که متوجه این حالت هرماینی شد با گیجی سرش را تکان داد: اممممم درسته..
او برای مدتی فکر کرد تا اینکه دوباره به سمت هری برگشت: از اونجایی که هنوز بیشتر هورکراکس ها رو نابود نکردین باید بگم فقط دو هفته تا کریسمس مونده. لدر سیـ... یعنی ولدمورت پیش بینی میکنه تا شب سال نو جنگ تموم میشه.
ناگهان چهره ی هری سخت شد: چی؟ چرا باید این فکر رو بکنه؟
دراکو با اکراه و با لحنی خشک صحبت کرد: شب سال نو قراره یه جشن بزرگ برای اتحاد وزارت خونه با ولدمورت بگذار بشه ، پس دیگه جنگی باقی نمیمونه.
رون با تعجب گفت: وزارت خونه میخواد با ولدمورت همکاری کنه؟!
- وزیر سحر و جادو به ظاهر میخواد تسلیم بشه اما اینا همش یه توطئه‌ست.
هرماینی متفکر به هری خیره شد: اوه خیلی افتضاحه! وزارت خونه یه پوشش برای شورشی هاست. با توجه به اینکه رئیس شورشی ها داره با پسر وزیر ازدواج میکنه ، وزارت خونه وسیله ی پیروزی شورشی ها میشه!
الیزی گفت: من میتونم نقشه های دوریس رو پیشبینی کنم. اون میخواد از طریق وزارت خونه ولدمورت رو زمین بزنه تا خودش جنگ رو کنترل کنه ، اما اون یه احمقه. ولدمورت با هیچکس اتحادی انجام نمیده ، اون بعد از جشن همشون رو به بدترین شکل ممکن میکشه.
هری به الیزی خیره شد: تو رئیس شورشی ها رو میشناسی؟
YOU ARE READING
Hell but beautiful {Dramione} ⁺¹⁸
Romanceعشق بین پرنس اسلیترین و باهوش ترین دختر گریفیندوری ... گاهی آنقدر نگاهت را روی زمین نگه میداری که متوجه نمیشوی ، به دروازه های جهنم رسیدی ... حتی وقتی گرمای شعله های اتش را احساس میکنی نیز متوجه نمیشوی ، حتی وقتی بوی دود را میشنوی ... حتی وقتی خوده...
