فصل چهاردهم : "روشنایی در دل تاریکی "
هرماینی درحالی که سر کج پا را با مهربانی نوازش میکرد مشغول خواندن کتاب بود.
ناگهان کسی محکم به در چندین ضربه زد و موجب شد کج پا موهای سیخ شود و تند تند فیش فیش کند.
هرماینی چوبدستی اش را محض احتیاط برداشت و گفت: بله؟
صدای تو دماغی رومیلدا از پشت در امد: باید باهام بیای ، اسنیپ یه کاری بهمون سپرده.
- الان میام!
هرماینی شلوارکش را با یک شلوار جین عوض کرد و ردایش پوشید.
وقتی از اتاق خارج شد ارشد هافپاف را بیرون ندید بنابر این اهسته به سمت سالن عمومی رفت.
ان پسره مارکوس کنار دختری با شنل مشکی و موهای قهوه ای ایستاده بود و او را به حرف گرفته بود.
ناگهان هرماینی با دیدن صورت دخترک سریعا او را شناخت. او گرده افشان بود ، انقدر عکس های او را در روزنامه ها دیده بود که او بشناسد.
او که ادامس صورتی رنگش را باد میکرد چشمان بی روحش چرخاند و به هرماینی نگاه کرد.
اما برخلاف چیزی که هرماینی انتظار داشت گرده افشان لبخندی گرم به او زد.
ناگهان صدای رومیلدا هرماینی را از پراند: بلاخره اومدی.
هرماینی برگشت و به او نگاه کرد: باید چیکار کنیم؟
رومیلدا پاسخ داد: باید به انبار مواد معجون سازی بریم و یه لیست کامل ازشون بنوسیم.
سپس به گرده افشان نگاه کرد و با نفرت گفت: میدونی اینجا فقط مال جادو اموز های ارشده؟ تو نباید اینجا باشی.
گرده افشان نیشخند زد: میتونیم توافق کنیم ، تو اتاقت رو بده به من و خودش پیش این مارمولک بخواب...
به مارکوس اشاره کرد: مطمئنم قبلانم پیشش خوابیدی.
رومیلدا از اعصبانیت سرخ شد و درای هرماینی را کشید: بیا بریم!
_______
- مو تک شاخ ، روغن چشم سمندر ، کرم مرداب ، قارچ و... تموم شد همینا بود.
هرماینی با دقت یاداشت کرد: نوشتم...
رومیلدا موهای کوتاهش را به یک سمت فرستاد: بعد از اینکه تحویل اسنیپ دادمشون حله.
هر دو از انبار اصلی بیرون امدند و به سمت دفتر مدیریت حرکت کردند.
_______
- خیلی مسخرس ، چرا باید همچین چیزی بنویسید؟
دراکو بدون اینکه به الیزی نگاه کند پاسخ داد: چون مک گوناگال گفته.
STAI LEGGENDO
Hell but beautiful {Dramione} ⁺¹⁸
Storie d'amoreعشق بین پرنس اسلیترین و باهوش ترین دختر گریفیندوری ... گاهی آنقدر نگاهت را روی زمین نگه میداری که متوجه نمیشوی ، به دروازه های جهنم رسیدی ... حتی وقتی گرمای شعله های اتش را احساس میکنی نیز متوجه نمیشوی ، حتی وقتی بوی دود را میشنوی ... حتی وقتی خوده...