《 این چپتر شامل چیز هایی هست که اگه فکر میکنید دوست ندارین لـطفــــــــــا نخونید و ریمورت هم نکنید . 》
هرماینی در حالی که چشمان گردش را میچرخاند تا جایی برای پنهان شدن بیابد ، دستانش رو دور تنش پیچاند.حتی با وجود داغی آب احساس میکرد بدنش منجمد شده است!
او دیگر هیچ صدایی به جز صدای آب و نفس های خودش نمیشنید...
هرماینی لبش را با استرس گزید و از لبه ی وان به سمت مرکزی که عمق بیشتری داشت ، حرکت کرد...
ضربان قلبش به شدت بالا رفته بود و حتی قادر نبود حوله و وسایلش پیدا کند.
سر انجام وسایلش را گوشه ای ، روی یک سکوی مرمری یافت.
از اول همانجا گذاشته بودش؟
با قدم های سست به سمت انها حرکت کرد اما با دیدن سایه ی کسی روی دیوار نفسش را در سینه اش حبس کرده و تا نوک بینی اش در اب فرو رفت!
قلبش تقریبا در دهانش بود و داغی زیادی را رو گونه هایش احساس میکرد!
چوبدستی؟! مرلین! چوبدستی اش را نیاورده!
هرماینی به طور غیر ارادی چندین قدم به عقب برداشت...
و ناگهان کمرش به یک تن گرم برخورد کرد!!
احساس کرد کل تنش مور مور شد!
دهانش را گشود تا جیغ بکشد اما دستی جلوی دهانش را گرفت!
هرماینی به سختی او را کنار زد و با وحشت برگشت!
با دیدن فردی که مو و ریش کفیِ بزرگی برای خودش درست کرده بود جیغ بلندی کشید!
دراکو درحالی که میخندید کف ها را از روی صورتش کنار زد: منم ، جیغ نزن!
هرماینی با خشم مشت های محکمی با بازوی دراکو زد: احمق بیشعور داشتم سکته میکردم !!
دراکو بازویش را با دست دیگرش مالید و موهای خیسش را تکان داد تا باقی کف ها از بین بروند: اینجا چیکار میکنی؟
هرماینی نفس نفس زنان با دندان هایی فشورده به یکدیگر پاسخ داد: خودت داری چیکار میکنی؟!
دراکو نیشخند زد: تاجایی که من میدونم ، بعد از ظهر ها تایم حموم دختراست ، پس فکر کنم تو باید اول جواب بدی.
هرماینی چشم غره ای رفت: تو نباید الان خواب باشی؟!
- تو نباید زود برمیگشتی؟
- من... وااای دراکو! چه اهمیتی داره ، برگرد دخمه... منم چند دقیقه ی دیگه میام.
نیشخند دراکو باریک تر شد: اگه یه نفر باید به دخمه بره اون تویی ، چون نوبت دخترا بعد از ظهره... تو خوشانس بودی که جای من یکی دیگه نیومد اینجا.
CZYTASZ
Hell but beautiful {Dramione} ⁺¹⁸
Romansعشق بین پرنس اسلیترین و باهوش ترین دختر گریفیندوری ... گاهی آنقدر نگاهت را روی زمین نگه میداری که متوجه نمیشوی ، به دروازه های جهنم رسیدی ... حتی وقتی گرمای شعله های اتش را احساس میکنی نیز متوجه نمیشوی ، حتی وقتی بوی دود را میشنوی ... حتی وقتی خوده...