بخش اول، معرفی...
تق تق....
نانی:قربان.... پا نمیشید؟ دیر میشه، کلاس عملی دارید، دیر برسید باز استادتون عصبی میشه.
پسر جذاب و ظریف تو تخت، بزور چشماش رو باز کرد، خودشو کشید و دست کشید تو موهاش و گفت:سلااااام نانیییییی.... هنوز زوده.... چرا الان بیدارم کردی؟
دوباره برگشت و بالشتش رو بغل کرد و پتوش رو کشید رو سرش:الان زوده، بلند میشم.
نانی پتو رو از روش کشید و گفت:پاشو پاشو....باز بهت احترام گذاشتم، سواستفاده کردی... وقتی میگم اینقدر شب زنده داری نکن و اینکارا روادامه نده، گوش نمیدی، مطمئنم اگه خانوم بود، نمیذاشت تو همچین کارایی بکنی.
الانم پاشو، داره دیرت میشه، پاشو باید بری حموم.وقتی دید هیچ حرکتی نمی کنه، یه لیوان آب برداشت و یه دفه ریخت رو صورتش و پسر جذابمون از جاش پرید:اَییییی نانی..... ترسیدم.
نانی:حقته پسر بی فکر. بدو بدو که داری عصبانیم می کنی.
پسر جذابمون سریع از جاش بلند شد و دوید طرف نانی و محکم بغلش کرد و لپش رو بوسید و گفت:تو.... تو تنها کسی هستی که هر جوری با من برخورد کنی ناراحت نمیشم، نانی خیلی دوستت دارم. چشم الان دوش میگیرم حاضر میشم رئیس. 😘😘
این شروع همیشگی روز گالف،20 ساله، دانشجوی رشته ی مدیریت، تک فرزند جیانگ کاناواته.
مادرش فوت کرده و پدرش وقتی گالف هشت ساله بوده با یه دختر خیلی جوون که فقط دوازده سال از گالف بزرگتره، ازدواج کرده و گالف اصلا رابطه ی خوبی باهاش نداره.
یه پرستار مهربون داره که نانی صداش میزنه و از بدو تولد تا الان تو خونه ی کاناوات هاست. گالف به اندازه ی مادرش دوستش داره و بهش خیلی وابسته است. نانی تنها کسیه که گالف ازش حرف شنوی داره و باهاش لج نمیکنه.
گالف، پسریه که توی خانواده ی خوبی بزرگ شده و هر چیزی خواسته در لحظه براش آماده شده.
ولی خیلی پسر سرکشیه و به هیچ اصلی پایبند نیست. تو دانشگاه به شاهزاده ی یخی معروفه. دخترا همه دنبالشن و دلشون میخواد بهشون توجه کنه.هر چند روز یکبار، با یه دختر بهم میزنه و میره سراغ یکی دیگه. اساس رابطه اش هم برپایه ی سکس و تفریحه.
پدر گالف با اون برخورداش خیلی مشکل داره. به عنوان یه پسر از یه خانواده ی خوب، گالف رفتارای عجیبی داره. دائما تو بار و کلوب رقص وقت میگذرونه و با دخترا مشغوله....
لباساش رو مرتب کرد، ادکلن زد، یه نگاهی تو آینه انداخت و مطمئن شد که همه چیزش اوکیه، از پله ها رفت پایین، سوئیچش رو برداشت و سوار ماشینش شد و راه افتاد.
رسید دم در ساختمون و با لبخند وارد سالن شد. همه به نشانه ی احترام براش بلند شدن. لبخند زیبایی رو لباش بود و به همه سلام کرد.
ВЫ ЧИТАЕТЕ
عشق و اجبار (Love and compulsion)
Фанфикکاپل اصلی : میوگالف ژانر : درام/عاشقانه/بی ال رده سنی : بزرگسال پایان یافته اینکه یه نفر رو مجبور کنی باهات باشه، باعث میشه عاشقت بشه....