چپتر هشت : من صبورم...

393 62 33
                                    

- سلام عزیزای دلم، امیدوترم حالتون خوب باشه. 😘😘😘
- من یکم سرم خلوت شده و میخوام از این به بعد سه روز در هفته آپ کنم.
- امیدوارم دوست داشته باشین، از این به بعد پنج شنبه ها هم آپ می کنم.
- خیلی دوستتون دارم... 💗💗💗💗😍😍😍
____________________________________

فردا صبح.....

میو پاشد و یه سرک کشید و بازم همسرش خواب بود.

میو:"واقعا چقدر زمان میبره تا تو درست رفتار کنی؟....فکر کنم خیلی باید آستانه ی تحملم رو ببرم بالا.... آره چاره ای نیست... "

میو بدون توجه بهش و بیدار کردنش، رفت طرف مامانش اینا.

صبحانه خورد و راجع به تصمیمات دیروز براشون توضیح داد و گفت که فعلا کمپانی خودش نمیره و هیچ برنامه ی تصویری یا خبری هم ازش پخش نمیشه.

مامانش حسابی ناراحت بود. خیلی دلش به پسرش میسوخت، تمام زحمتای این سالاش با این حرفا داشت خراب میشد. ولی میو به مامانش دلداری میداد.

میو بعد صبحانه برگشت خونه. گالف از صدای در بیدار شد. خودشو کشید و بزور اومد تو هال. دید میو ظاهرا رفته بیرون و برگشته. ساعت رو نگاه کرد و دید 8:30 شده.

میو یه لبخند کوچولو زد:"حتی وقتی از خوابم پا میشه برام جذابه، وای... من خل شدم حتما، چجوری می تونم این وضعیت رو تحمل کنم و کاری باهاش نداشته باشم؟ "

میو :سلام

گالف با اخم و خواب آلود:سلام.تو کجا بودی؟

میو با یه لبخند:صبحانه، همسر عزیزم.

گالف:همسر عزیزم و کوفت.

میو بی توجه، رفت تو اتاق و مشغول لباس عوض کردن شد. گالف با غرغر از جاش بلند شد و رفت سمت میو.

گالف:باز کدوم قبرستونی میری؟ ضمنا کِی میخوای یخچال اینجا رو پر کنی؟

میو در حال بستن کراواتش:مجبورم برم شرکت ولی فردا پس فردا دیگه نمیرم. نرسیدم خرید کنم، خوب خودت چرا نمیخری؟

گالف:من.... من... می خوام پولام الکی هدر نره.

میو از جیبش یه کارت بانکی درآورد و گذاشت رو میز.

میو با لبخند:این کارت مال توعه، من ماهیانه یه مبلغی برات میریزم برای خرج خودت، هزینه ی خونه با خودمه و تا جایی که بتونم خودم کاراش رو میکنم ولی اگه نشد هزینه اش رو برات واریز می کنم. ضمنا من برات بیشتر از چیزی که در نظر گرفتم واریز نمی کنم، پس هزینه ی ماهیانه ات رو مدیریت کن، من به پول خرج کردن فوق العاده حساسم.

گالف با اخم و یکم عصبی:کارتت مال خودت، امکان نداره بهش دست بزنم، خودم راهش رو بلدم.

میو فقط به یه لبخند بسنده کرد و گفت:باشه عزیزم، هر جور صلاحه.

میو رفت تو اتاق کارش و کارت رو گذاشت تو گاوصندوقش و رفت بیرون.

عشق و اجبار (Love and compulsion) Où les histoires vivent. Découvrez maintenant