چپتر هفده
گالف همین جوری هاج و واج مونده بود.
گالف:"خدای من امروز چقدر خوش اخلاق بود، انگار یه آدم دیگه است، واقعا با یه رابطه اینقدر عوض میشه؟؟!!.. "
گالف بلند شد و وایستاد:"وای لعنت بهت میو،همه جام درد میکنه، کمرم، کونم ، اوفففف.... خیلی آشغالی....باز دارم فحش میدما... خوبه نیست... "
بعد جمع کردن میز در حالیکه گشاد گشاد راه میرفت، رفت تو اتاقشون و پماد رو برداشت:" یعنی باید پماد بزنم واقعا؟!!... اصلا یعنی دخترایی که با من خوابیدن، همینجوری درد داشتن بعدش؟؟!!... جداً چقدر باتم بودن سخته ها، من تا حالا هیچوقت حس اونا رو نفهمیده بودم.... برم حموم ترتیب پماد رو بدم... "
گالف:"ازت متنفرم میو، یعنی فقط مونده بود اینکارو بکنم، اَه اَه باید انگشتمو بکنم تو، واییییی.... خیلی بده، چندشم شد، اَه اَه.... آیییی دردم گرفت..... عوضی عوضی... "
گالف بعد از کلی غرغر و پماد زدن، بالاخره از حموم اومد بیرون. داشت خودشو مرتب میکرد که گوشیش زنگ زد.
گالف حسابی هول شده بود:" وای مایلد، گردنم رو چکار کنم؟ اَه.... الان چه موقع زنگ زدنه... جواب ندم.... ولش کن جواب میدم و یه کاری میکنم دیگه.... "
بعد چند تا زنگ....
گالف:بله....
مایلد:هی، سلام، چطوری دیوونه؟ من زنگ نزنم تو که زنگ نمیزنی. چه خبر؟شوهرت چطوره؟
گالف:خوبم،اگه زنگ زدی باز زر زر اضافه کنی، قطع کنم.
مایلد:احمق مگه چی گفتم، حالا بیخیال، میخواستم هم ببینمت و هم بگم کلاس امروز عصر تشکیل نمیشه.
گالف:آها، چه خوب.
مایلد:گالف تو چرا گوشی رو اینجوری گرفتی؟ صورتت رو نصفه می بینم.
گالف:چی می گی تو؟
مایلد:اِاِ... وایستا، من یه چیزی دیدم، آره یه کبودی بود، گالف نکنه این پریشونیت واسه..... وای گالف تو باهاش خوابیدی!!!!.... آره تو خوابیدی!!!!... آخ جون.... هوراااا...
گالف:حرف مفت نزن، کی همچین حرفی زده. چرا چرت و پرت میگی؟
YOU ARE READING
عشق و اجبار (Love and compulsion)
Fanfictionکاپل اصلی : میوگالف ژانر : درام/عاشقانه/بی ال رده سنی : بزرگسال پایان یافته اینکه یه نفر رو مجبور کنی باهات باشه، باعث میشه عاشقت بشه....