چپتر بیست و نه : هنوزم دوستش دارم؟ ...

282 57 22
                                    

نصف شب...

میو آروم بلند شد، نتونسته بود بخوابه، خودشم نمی دونست چرا اینقدر اذیت میشه.

رفت تو اتاق کارش و سیگارش رو روشن کرد و سیگار کشید. به کاراش فکر کرد و سعی کرد برای خودش یه دلیل محکم جور کنه تا بتونه پرونده ی رزا رو ببنده.

دو سه ساعتی بیدار بود و فکر کرد. بعد اومد رو کاناپه ی تو هال دراز کشید و یکم چرت زد و ساعت 6 بیدار شد.

بلند شد و کارای روتین رو انجام داد. مشغول آماده کردن صبحانه بود که گالفم آروم آروم از پله ها اومد پایین.

گالف هنوز خواب آلود بود:سلام.

میو با لبخند:سلام عشقم، صبحت بخیر.... خوب خوابیدی؟

گالف در حالیکه تو بغل میو بود و سرش رو میکشید به گردنش:آره.

میو:خوبه، خیلی خوبه.... بیا بشین صبحانه بخور که سرحال بشی.

گالف:تو کی پاشدی؟

میو:مثل همیشه.

گالف:میوووو....الان چند روزه که مامان بابا رو ندیدیم.... بریم پیششون؟

میو اومد نشست روبروی گالف:واقعا؟... یعنی دلت تنگ شده براشون؟...

گالف خیلی آروم:خووب... آره..... نمیشه من دلم تنگ بشه؟!

میو لپ گالف رو کشید و با لبخند گفت:تو کی وقت کردی اینقدر کیوت بشی؟... هر روز ملوس تر از روز قبلی... یکاری کردی که من رو حرف خودمم نتونستم وایستم...

گالف با خجالت خندید.

میو:فدای خنده ات عزیزم.... اتفاقا خوبه بریم، میا هم قطعا دلش تنگ شده.... بعد تولد میخواست بره ولی داستانای ما پیش اومد و وایستاد. این چند روزم که خبری نگرفتیم ازشون.

گالف:خوبه.... کِی بریم؟

میو:برای فرداشب هماهنگ میکنم.

گالف:چرا امشب نریم؟

میو:عزیزم من امشب کار دارم، اتفاقا میخواستم بگم اگه دوست داری بازم بگو مایلد بیاد پیشت.

گالف با اخم و لبای آویزون:اوفف... بازم کار.... اَه... پس کِی کارت تموم میشه؟

میو:خوشگلم یکم تحمل کنی درست میشه، یه امشبم صبر کن، بهت قول میدم دیگه اینجوری نشه؟... باشه نفسم؟

گالف با ناز:باشه...

میو:مرسی عشقم که درکم میکنی.

گالف لبخند زد.

چند لحظه بعد...

گالف:میووو.... منو میرسونی دانشگاه؟

میو لپ گالف رو کشید:ای پسره ی لوس... چرا با ماشین خودت نمیری؟... من واسه چی خریدمش؟

عشق و اجبار (Love and compulsion) Where stories live. Discover now