- سلام عشقای من، خوبین؟💗💗💗
- امیدوارم این پارتم دوست داشته باشین، نظراتون خیلی برام مهمه، پس لطفا حتما حستون رو برام بنویسید،مرسییی.😘😘😘😘😘😘😘
____________________________________میو لبخند زد و بغلش کرد تا توی خونه. گالف دید تو خونه پر از شمع و گله، کلی تزئینات، رفت جلو و دید یه مسیر تا اتاق خوابشون و رو تخت پر از برگای گله و حسابی همه جا تزئین شده. باورش نمیشد...
میو پشتش اومد تو اتاق و از پشت بغلش کرد:تولدت مبارک عزیزم...
گالف خیلی هیجانزده بود:عزیزم.... من... من... نمی دونم چی بگم.... این خیلی رویاییه..... خیلی همه چیز قشنگه...
بعد چرخید و لبای میو رو محکم بوسید، یه بوسه ی قوی، زبون میو همه جای دهنش رو لمس میکرد، اینقدر ادامه دادن که نفس کم آوردن و دست از بوسیدن کشیدن.
گالف چرخید و برگشت تا به تزئینات تخت بیشتر نگاه کنه.
میو اومد و دوباره از پشت بغلش کرد و گردنش رو بوسید، گالف آروم چشماش رو بست و گذاشت میو بکارش ادامه بده. اونم یکم گردنش و صورتش رو بوسید. بعد کت گالف رو دراورد و دستش رو برد زیر پیراهنش و بدنش رو لمس کرد، گالفم با چشمای بسته لذت میبرد.
یکم بعد، میو دستش رو رسوند به دکمه های پیراهنش و آروم بازشون کرد. شروع کرد به لمس سینه هاش. گالفم ناله هاش رو شروع کرد.
گالف:آه.... آه...
میو دستش رو حرکت داد تا کمر شلوار گالف و بازش کرد و شلوار و شورتش رو کشید پایین. لمس کردن دیک گالف خودشم تحریک کرده بود.
میو:اوففف....خیلی خوبی...
گالف دیگه ناله هاش بلند شده بود:اه... ددی... آهههه.... دستت داغه.... آههههه....
میو دستش رو برد رو پاهای گالف و یکم لمسشون کرد و بعد رسوند به باسنش. آروم ماساژش میداد.
میو:دیگه نمی تونم عشقم.....
پس همینجوری آروم گالف رو رسوند به لبه تخت و گفت پاهاش رو از هم باز کنه و خمش کرد. یکم لوب برداشت و زد به انگشتش. آروم وارد شد. چرخوندش و حرکت داد، بعد دومی، سومی.....
KAMU SEDANG MEMBACA
عشق و اجبار (Love and compulsion)
Fiksi Penggemarکاپل اصلی : میوگالف ژانر : درام/عاشقانه/بی ال رده سنی : بزرگسال پایان یافته اینکه یه نفر رو مجبور کنی باهات باشه، باعث میشه عاشقت بشه....