تراپی/هشتم

287 66 45
                                    

-خواهر و برادرا موجودات عجیبی‌‌ان مگه نه؟
تراپیست-این به کبودی پای چشمت به عحیب بودن برادرت مربوط میشه؟
با حرص گفتم-این کبودی و قهر کردن کاوه برای دومین بار تو یه هفته همش دست گل بردیاست.
تراپیست-تعریف کن.

-خب... منو بردیا رفته بودیم تا برای تولد آرش خرید کنیم، تولدش همین آخر هفته‌اس و میخواستیم سوپرایزش کنیم . موقع برگشتن دیدیم چندتا عوضی مزاحم یه خانوم شدن، حس سومرمن بودن بردیا زد بالا باهاشون دعوا کرد...
تراپیست-خب... تو دعوا صورتت آسیب دید؟
-ای کاش... انگار کلاً مزاحمتی نبوده... برادرای دختره بودن، داشتن شوخی خرکی میکردن، دیدن زورشون به بردیا نمیرسه از رو حرص منو زدن.

خانوم دریاباری آروم خندید-رفتی ثواب کنی کباب شدی؟
-دقیقاً! این وسط من از همه طفلی‌تر بودم! نه تو دعوا دخالت کردم، نه حتی حرفی زدم، اون وقت کتکشو من خوردم! این انصافه؟ تازه بعدش کاوه به جای دلداری دادن عصبانی شد باز تحریمم کرد...
تراپیست-باز باهات حرف نمیزنه؟
-اوهوم. انگار نه انگار من خودم قربانی این بازی کثیف بودم!

تراپیست-درسته، کاوه بیش از حد واکنش نشون میده.
با تعجب گفتم-موافقین؟
تراپیست-تو انگار یادت میره کاوه هم انسانه! و هیچ انسانی کامل نیست.
-خب من میدونم... فقط... قبلاً ازینکارا نمیکرد...
تراپیست-منظورت اون موقعست که هرچی میگفتی چشم بسته قبول میکرد؟
خجالت زده گفتم-بله...
تراپیست-ممکنه اینو نشونه کم شدن عشق کاوه نسبت به خودت درنظر بگیری ولی من فکر میکنم این نشونه خوبیه!


-خوبه؟
تراپیست-اینکه کمتر خودشو قایم میکنه و بیشتر احساساتشو بروز میده خوبه! حتی اگه حق باهاش نیست کافیه با صحبت کردن درستش کنی مگه نه؟
سر تکون دادم.
تراپیست-خب... گفتی دو دفعه تو یک هفته! این دفعه دوم بود، اولین بار چی؟

آه کشیدم و خلاصه دردسرهایی که بابای کاوه درست کرده بود رو تعریف کردم و در آخر اضافه کردم-این همه وقت اومده تراپی یذره درست نشده...
تراپیست-مدت زمانی که آقای قبادی این کینه رو تو خودش پرورش داده پنجاه ساله... مدت زمانی که میاد تراپی یک ساله، هرچند که فکر میکنی تفاوتی ایجاد نشده، ولی من فکر میکنم درواقع خیلی از موضعش پایین اومده.

پوکر گفتم-الآن اینکه اومده تو خونه و منو زده نشونه خوب شدنشه؟
تراپیست-اون با کمک کردنتون در مورد حضانت آرش اولین قدم مثبتو برداشت، منتها این قدم از سمت کاوه پذیرفته نشد . حق با کاوه‌اس و نمیگم اشتباه کرده، تا آخر عمرش هم نبخشه حرفی نیست... فقط این زیاد واسه آقای قبادی خوب نبود و باعث شد چند قدم به عقب برداره و به روش های قدیمیش برگرده... تو هم بی تقصیر نبودی...

عصبانی شدم-یعنی چی؟ من مقصرم!؟؟
تراپیست-بعله! وقتی آقای قبادی اومد خونت، نباید بیش از اندازه واکنش نشون میدادی... اون موضعش مشخصه تو نباید باهاش بحث میکردی و میزدیش... هم اونو عصبانی‌تر کردی و هم باعث شدی کاوه بیشتر بابت خودش و خانوادش پیش تو و خانوادت خجالت بکشه... هنوز فکر میکنی مقصر نیستی؟

We Might Be Dead By TomorrowWhere stories live. Discover now