یک روز

219 54 61
                                    

بهش تکست بدم!؟ ندم!؟ درسته که سر جلسه‌اس ولی خودش گفت هر وقت کاری باهاش داشتم بهش بگم. فقط نمیدونستم سر رفتن حوصله هم کار حساب میشه یا نه؟ سر کار قبلیم میدیدم منشیا چققققد سرشون شلوغه و بنده خداها همش مشغول جواب دادن به تلفن، تایپ کردن و دویدن این طرف و اون طرفن ولی تو این یه هفته‌ای که کارمو شروع کرده بودم همش فقط مگس میپروندم. حدس میزدم‌ کاوه عمداً حجم کارمو کم کرده و دروغ چرا ناراحتم نبودم ولی دیگه داشت می رفت رو مخم.

آخر سر گفتم به جهنم فوقش سرش شلوغه و جواب نمیده و بهش تکست دادم‌.
-♡پیس پیس... از جوجوتیغی تنهای کپک زده🦔 به گرگ🐺 بدجنسی که منو تنها گذاشته... کجایی گرگی؟♡
زودتر از حد انتظارم آنلاین شد و جوابمو داد.
کاوه◇از گرگ بیچاره‌ای که اسیر گله کفتارها شده به جوجه تیغی مهربون... به گوشم!◇
ریز خندیدم-♡مزاحمت نیستم؟♡
کاوه-◇همیشه برای تو وقت دارم عزیزدلم.◇
-♡خب زودتر بیا حوصلم پوکید. به علاوه نمیخوام قبل دیدنت برم دنبال آرش.♡
یهو دیدم آفلاین شد و پیام آخرمو سین نکرد و هرچی منتظر موندم برنگشت.
-مین هیمیشه بیرات ویقت دیریم.... فقط بیا ببین چطوری پارت میکنم.

سر به زیر لبی غر میزدم که یهو یه جفت کفش پاشنه بلند خیلی خیلی خوشگل جلوم ایستادن. سر بلند کردم ببینم صاحب این پاهای خوشگل کیه که با لاله روبرو شدم.
لاله-سلام عزیزم!
لبخند زدم-سلام لاله‌جان.
لاله-کاوه نیست؟
-نه جلسه داشت..
لاله-مهم نیست به هرحال اومده بودم تو رو ببینم! دلم براتون یذره شده بد نیست گاهی یادت بیفته یه خواهرشوهر مهربونم داری!

خندیدم-ماهم دلتنگت بودیم مهربون!
لاله-به هرحال... بیا بریم اتاق کاوه میخوام تتوی جدیدمو نشونت بدم.
-تتوی جدید زدی؟
لاله-به پای تو که نمیرسم! سه تا تتوی جدید؟ ایول داری...
-کاوه حتی آمار تتوهای منم بهت میده؟ بزار برسه...
لاله-خودم ازش پرسیدم و فقط گفت سه تا تتوی جدید داری... رفتی پیش نگین؟
-نه. یه تتو آرتیست جدید پیدا کردم.
لاله-کارش خوب هست؟
مچ دستم و تتوی کوه دماوندمو نشونش دادم-ببین خودت...
لاله-واو! خوبه!!!
-اوهوم.
لاله-بقیش؟
-قرار بود تو تتوی جدیدتو نشون بدی!
لاله-آره راست میگی!!!
یهو دیدم دکمه‌های بارونیشو باز میکنه. و پشمام بیشتر ریخت وقتی بافت زیر بارونیش رو در آورد تا شکمش رو بهم نشون بده.
لاله-این گل آستر گل ماه تولدمه! شهریور... واقعاً یه نشونه از ماه تولدم... این ماه عزیزی که افتخار دادم توش به دنیا اومدم کم داشتم.

در حالی که سعی میکردم فقط به تتوی جدیدش خیره شم و نه سینه‌هاش و سوتین قرمزش... واقعاً دلم میخواست بهش بگم کم خودتو تحویل بگیر ولی نگفتم!
لاله-نوبت توعه!
-مگه نوبتی بود؟
درحالی که بافتشو دوباره میپوشید گفت-بعله! جرزنی نکن...
خب...منم باید هودیمو درمیاوردم. توجهش اول به تیر کمون رو پهلوم جلب شد.
لاله-دماوند و تیر کمون؟ اینا رو واسه آرش زدی؟
-بله! خوبه که متوجه شدی...
لاله-واو! واسه داداشمم چیزی زدی یا واست خواهرشوهر بازی دربیارم؟
چرخیدم و تتوی خورشید روی قسمت انتهایی کمرم رو هم نشونش دادم و گفتم-این کاوه‌اس!
لاله خم شد روش...

We Might Be Dead By TomorrowWhere stories live. Discover now