یک روز

138 48 31
                                    

آرش-بابا!
کاوه-جونم؟
آرش-حوصلم سر رفت! چرا ما نمیریم با بقیه برقصیم؟ منم دلم میخواد برقصم!
منو کاوه همزمان یه نگاه معذب و داغون بهم انداختیم-تو باهاش برو...
کاوه-عروسی دوست توعه!
-عزیزم بعد بلایی که سرم آوردی روت میشه منو بفرستی وسط قر برم؟
مامان پرید وسط-چه بلایی؟
سرخ شدم-هیچی!


مامان رو به کاوه که به لپ‌های گل انداخته‌ی من میخندید گفت-آهان..! آرش جان میخوای با من برقصی؟
آرش-بله! ممنونم مامان‌دریا.
دست مامانو گرفت و رفتن وسط. آهنگ آرومی بود و مامان قشنگ می رقصید ولی آرش بلد نبود و دستپاچه شلنگ تخته مینداخت.
-نگاه وروجکو...
کاوه-خیلی بامزست.

بابا-داراجان انگاری البرز صدات میکنه.
نگاه کردم، جدی البرز یه گوشه وایساده بود اشاره میکرد برم سمتش. عصاهامو برداشتم و به کاوه گفتم-زودی میام.
کاوه-برو راحت باش عزیزم!
چپ چپ نگاش کردمو لب زدم-روشنش نکنی...
ابرو بالا انداخت-قول نمیدم.
بابا با یه حالت چتونه؟ چتوووونه؟ چی میگین؟ چرا انقدر امشب عجیب غریب شدین؟ روشو بر گردوند.

رفتم سراغ البرز.
-جونم شادوماد؟
لبخند زد-همه چی اوکیه؟
-اینو من نباید از تو بپرسم؟
البرز-نزدیک خانواده آزاده نشستین چیزی نشنیدی؟ راضی بودن نبودن؟
بنا به دلایلی! همه هوش و حواسم پرت کاوه بود ولی نمیخواستم به البرز استرس بدم پس با اعتماد به نفس دروغ گفتم-آها... زودتر بگو خب! خیلی خوشحالن! هیچ حرف بد و منفی‌ای نزدن.

البرز-مطمعنی؟ یخورده اخمای پدرزنم تو هم نبود؟
برای عوض کردن بحث خندیدم-هاها... پدرزن دار شدی! شنیدنش عجیبه! باز خوبه فقط اخمش تو همه پدرزن منو ندیدی!!!! اینکه زندم هنوز معجزس..!
البرز-خفه شو.

لبخند زدم-باشه. همه چیز عالیه! تازه پسرم داره اون وسط واست بازارگرمی میکنه! ببین چه قری میده.
نگاه کرد و خندید-کسی ندونه فکر میکنه داره دعوا میکنه. تو چرا نمیرقصی؟
-هاهاها! من با این عصاهام چجوری برقصم؟
البرز-خودتو تکون بده! آهان! یکم بیشتر! بفرما داری میرقصی!
سعی کردم ازش فاصله بگیرم-هاها... آره.
البرز-خوبی؟ چرا عرق کردی؟ یکمم قرمز شدی.
استرس!

-خوبم. گرمه! گرم نیست؟
البرز-نه. مشروب خوردی؟
-نه نخوردم. البرز منو ببخش‌.
البرز-چرا؟
-مثلاً ساقدوشت بودم جز اینکه عکسای عروسیتو با حضورم زشت کردم کار دیگه‌ای نکردم برات! همه کارا رو خودت تنهایی کردی.
البرز خندید-ترسوندی منو. خب منم میام عکسای عروسی تو رو زشت میکنم اینکه غصه نداره.
-باید انکار میکردی خنگ خدا!.

البرز-باشه. جدا از شوخی منم کار خاصی نکردم اکثر کارها رو آزاده انجام داد. مرسی که یادم انداختی...
-نچ... البرز بخدا وسط عروسیت دپرس شی همچین با عصام بزنمت صدا سگ بدی عرعر کنان بقیه جشنو بگذرونی.
البرز-آرش بنده خدا راست میگفت دایره‌لغت فحشامون ریده! چطوری هم سگ شم هم خر؟
-خب خرو که هستی!


We Might Be Dead By TomorrowWhere stories live. Discover now