کاوه-داراجان؟ عزیزدلم؟
به زور لای چشامو باز کردم و نگاش کردم-چیشده؟ آرش خوبه؟
برگشتم سمت آرش و دیدم خوابه... درد پام اذیتم میکرد پس غر زدم-چرا بیدارم کردی؟
کاوه-حس کردم درد داری...
آهم در اومد-چیز مهمی نیست پام یخورده درد میکنه... بیا بخوابیم.
کاوه-یه لحظه منتظرم بمون.
و پاشد رفت. برگشتم سمت آرش و آروم دمای بدنشو چک کردم. با اینکه بهتر شده بود ولی هنوز استرس اون شبی که تب داشت باهام بود و هروقت میتونستم چک میکردم حالش خوب باشه... پتویی که کنار زده بود رو کشیدم روش و مرتب کردم و منتظر کاوه موندم.یکم بعد کاوه با یه سینی کوچیک اومد. اول یدونه مسکن گرفت جلو دهنم و گفت-دهنتو باز کن...
آروم دهنمو باز کردم و قرص رو گذاشت رو زبونم و زود یه لیوان آب گرفت جلوم انگار که خودم دست ندارم و با دستای خودش بهم داد...
-مرسی عزیزم... حالا بیا بخوابی... هی!
کاوه-هیس... آرش بیدار میشه.
-شلوارم چرا...
با دیدن روغن ماساژ فهمیدم چرا شلوارم رو درآورده...
-هوف... خستهای کاوه... یکم دیگه مسکن اثر میکنه.
کاوه-ساکت شو لطفاً. مگه بهت نگفتم اگه درد داشتی مستقیم میای به خودم میگی؟
لبامو دادم جلو-خب خواب بودم چطوری بگم؟ قبلشم درد نداشتم.
کاوه همونطور اخمالو موند و اهمیتی به بهونههای من نداد... سعی کردم با تعریف و تمجید دلشو به دست بیارم.
-واو! کارت خیلی خوبه... دفعه قبلی انقد خوب نبودی...
کاوه-دفعه قبلی حس کردم که ماساژم به درد بخور و مفید نیست واسه همین از دریاجون خواستم یادم بده...بالشت کاوه رو بغل کردم و با بدنی که داشت داغ میشد و میزد بالا به مرد سکسی روبروم که به خاطر من ماساژ دادن رو یاد گرفته بود زل زدم...
کاوه سنگینی نگاهمو حس کرد و پرسید-چیزی شده؟
-نه... فقط یجای دیگهام درد گرفته!.
کاوه با تعجب و نگرانی پرسید-چیشده؟
بالشتو برداشتم و غر زدم-شق کردم!
خندون گفت-ولی من فقط داشتم ماساژت میدادم...
یه آره جون عمت زیرلب تحویلش دادم و گفتم-خب خیلی قشنگی! نگاه کردن بهت کافیه...
کاوه-هوم... چطوری بخوابونمش؟
-لازم نیست کاری انجام بدی خودش میخوابه...
کاوه-مگه من مردم عزیزدلم؟
-خدا نکنه...
کاوه پام که دستش بود رو به لباش نزدیک کرد و پشت پامو بوسید... از شدت هات بودن این صحنه تموم وجودم لرزید...
-شت... نکن کاوه... بخدا من جنبه ندارم...با تکون خوردن آرش جفتمون سکته کردیم و ساکت چند ثانیه بهش زل زدیم تا مطمعن شیم خوابیده... بعد کاوه آروم گفت-بقیهاشو بیرون ادامه بدیم؟
میخواستم بپرسم بقیهاش؟ ولی کاوه فرصت نداد و دست انداخت زیر پاهام و کمرم و بغلم کرد.
-هیییی... کمرت میگیره..!
خندید-نه خوبم...
-به خاطر خودت میگم خره...
کاوه-به جای این حرفا برای تشکر میتونی منو ببوسی!؟
-بهت بر خورد بهت گفتم خره؟ خودت گفتی آرش نباشه هرچی دلم بخواد میتونم بهت بگم!!!
کاوه-بهم بر نخورد... میدونم به چیزایی که ازشون خوشت میاد میگی خر! هرچی کیوتتر خرتر!
YOU ARE READING
We Might Be Dead By Tomorrow
Romanceتو روشنی قلب منی؛ خودم را به هدر ندادهام!... 🌿 Give me all your love now 'Cause for all we know We might be dead by tomorrow... 🌿 #هپی_اند #happy_end By:imrockcandy🍭