هااای
امشب متاسفانه جوگیر شدم
لطفا کامل متن رو بخونید و حتماااا نظرتون رو برام کامنت کنید منتظرم:))چند تا ایده برای نوشتن فیک جدید دارم
میدونم هنوز این فیک رو تمام نکردم
ولی گااااادپس بیاید نظر سنجی
من بیشتر از پنج تا ایده برای نوشتن فیک دارم که اینجا بیانش میکنمایده ی اول که نوشتنش خیلی سخته و کلی تحقیق باید سرش انجام بشه و تو ذهنمه که اول بنویسمش:
۱)به دنبال خانواده ای شاد فرقه ی عجیبی تاسیس شد
آیا شادی حقیقی وجود داره؟
اون فقط یک خانواده ی پر جمعیت و شاد میخواست همین!
(تو این فیک کلا دنبال عشق و عاشقی نباشید! چون بیشترش از روی پرونده های جناییه ولی خب وایب کاراگاهی/جنایی داره و سد انده)خودم خیلی دوسش دارم
*البته شاید یکی دوتا کاپل وجود داشته باشه!.
.اگه دنبال فیک آروم و عاشقانه اید این یکی از ایده هاست
۲)تهیونگ گل فروشی که دچار بیماری tic *تیک عصبیِ،هیچ فکر نمیکرد با ورود فرد جدیدی قراره زندگیش دگرگون شه
*هپی اند!.
.۳)بعد از ۱٠ سال فرار مجبوره به ترسش غلبه کنه و همراه با بچه هاش پا به عمارت نفرین شده ای بذاره
آیا این عمارت واقعا نفرین شدست؟
از روی یه فیلم ترسناک ایده گرفتم البته با کلی تغییرات
*سدانده.
.اگه دنبال یه فیک هستید که در رابطه با روابط خانوادگی حرف بزنه و پر از تلاش و عشق باشه این یکی دیگه از ایده هاست:
۴)خانواده ی پنج نفره ای که قراره زندگی شهرنشینی رو رها کنن و برای اولین بار طعم زندگی تو مزرعه رو بچشن
*هپی اند
.
.این ایده هم سدانده
۵)راز تاریکی که تلاش کرد به سختی مخفیش کنه
گذشته ی سیاهی که سعی در فراموشیش داشت
یک تصمیم اشتباه فقط یک تصمیم اشتباه باعث شد برای همیشه مهم ترین فرد زندگیش رو از دست بده...خب این پنج تا ایده ایه که دارم
*همشون هم دیوانه وار دوست دارماین رو حتما جواب بدید👇🏻
بنظرتون فیک جدید رو بنویسم یا صبر کنم این فیک تموم شه!؟.
.
.
.دل از آینده هستم
طبق کامنت هاتون فعلا صبر میکنم این فیک تمام شه و بعد فیک جدید رو شروع میکنم
مرسی از همراهیتون♡.
.
.
.
JE LEEST
𝕃𝕀𝔽𝔼 ℍ𝕀𝕊𝕋𝕆ℝ𝕐 𝟙
Fanfictieبیا بیرون، نمیای نه؟پس خودم میام و از اون اتاق لعنت شده میارمت بیرون! ته در رو باز کن میگم این در کوفتی رو باز کــــن چرا من رو نمیبینی؟ نمیبینی همینجوریش هم نابود شدم؟ در رو باز کن اون اتفاق شوم... اون اتفاق من هم نابود کرد ولی بیا دیگه دعوا نکنیم...