دمینیک روبروی هر دو پسر ایستاد و دستش را درون جام خون نیاکانشان که از هفت نسل قبل از خودش حفظ شده بود، برد و به نشانه ی بینش کمی روی پیشانی هایشان، به نشانه ی احترام روی سینه هایشان جاییکه قلب گرم آن دو میتپید، کمی روی دست ها برای قدرت و در نهایت قطره ای روی زبان هایشان گذاشت به نشانه ی حکمت گفتار...
انگشتری که از مدتها قبل به دنیل داده بود را به طور نمادین دوباره به دستش انداخت و برای اینکه نشان بدهد برای دامادش به اندازه پسرش احترام ویژه ای قائل است، دستبندی که از اجدادش بهش رسیده بود را به دور دست نویل بست.
بعد به هر دو کمک کرد تا رداهای اماده شده ی سلطنتی که از جنس ابریشم و مخمل سیاه و بندهای قرمز بود را بپوشند و بعد از اینکه با افتخار به هردو پسر نگاه کرد، بوسه ای روی پیشانی هر دو گذاشت و عقب رفت.
حالا نوبت ساحره ی خون آشام ها بود که جلو بیاید
خاویر که تا به حال هیچ مراسم تاجگزاری انجام نداده بود، با استرس به خانواده اش نگاه کرد و بعد با دیدن لبخند مادرش از جا بلند شد و به طرف هر دو پادشاه رفت
یکی از دو تاجی که از طلا و یاقوت سرخ ساخته شده بود را برداشت و با احترام روی سر دنیل قرار داد، بعد تاج دیگر را روی سر نویل گذاشت و با وفاداری کامل به هر دو مرد تعظیم کرد.
سپس خنجر نقره ی نفرین شده را به طرف دنیل گرفت
دنیل بدون هیچ گونه ترس و اضطرابی از آن جاییکه معتقد بود تنها وارث به حق این تاج و تخت و پادشاهی است، خنجر را با دستانش گرفت و بالا برد
(وارث حقیقی تنها کسی است که میتواند بدون آسیب دیدن آن خنجر نقره را در دست بگیرد.)
جونگکوک با لبخند به همسرش خیره شد
خاویر دومرتبه احترامی به هر دو گذاشت و بعد با صدایی بلند فریاد زد:
زنده باد پادشاه
همه ی حضار بانگ (زنده باد پادشاه) را فریاد زدند
دنیل و نویل به سمت آنها برگشتند و با غرور و اقتدار سرشان را بالا گرفتند و به چهره ی متحدان و وفادارانشان نگاه کردند.
بعد از آن خاویر چند طلسم خیر و برکت خواند و دست هر دو مرد را بوسید و روی پیشانی اش گذاشت
حالا نوبت تک تک اعضای خانواده بود که اینکار را تکرار کنند
و جدای از بوسه و احترام
هر عضو خانواده و هر دوست و آشنایی که در تالار مخفی شده در سردابه ی خصوصی خانواده دُشان و به آن محفل دعوت شده بودند، باید جلو آمده و قطره ای از خونشان را در جامی نقره ای که خاویر به دست گرفته بود، میریختند.
یکی پس از دیگری آن عمل را تکرار کردند
همه با علاقه و احترام برای دنیل انجامش داده اما بعضی ها همانند ژان، به نویل که میرسیدن با اکراه این کار را میکردند ولی خب هیچکس حتی ژان هم جرأت سرپیچی از دستور پادشاه و بی احترامی به او را نداشت..
VOUS LISEZ
Chateau de Deschaneau
FanfictionCouple: taekook, yoonmin, namjin, hyunlix Genre: fantasy, vampire, mpreg, smut, romance خلاصه: سال ۱۸۵۰ میلادی، فرانسه، شهر وردن، عمارت شتو دشانو این قرار بود عکس یه خونه ی تسخیرشده باشه به عنوان آخرین عکس یادگاریم از فرانسه ی دوست داشتنی ولی الان...
