سه سال بعد
( پنج سال و نیم از شروع نفرین گذشته)
ادلین: مامان داری گریه میکنی؟
دلانو و بنوا با شنیدن حرف خواهرشون فورا بازی قطارشون رو کنار گذاشته و به سمت جونگکوک رفتند.
بنوا: مامان چرا گریه میکنی؟
دلانو: بخاطر عمو سیلوآنه؟
جونگکوک اشکهاش رو پاک کرد و گفت: اره خب من خیلی دلم براش تنگ میشه
دلانو: ولی عمو گفت برای همیشه نمیره
جونگکوک: همشون همینو گفتن
بنوا با دیدن اشکهای مادرش بغض کرد و روی مبل رفت و سرش و به سینه ی جونگکوک چسبوند.
ادلین هم خودش رو نزدیک مرد کرد و روی پاهاش نشست و اشکهای مادرش رو پاک کرد.
دلانو اما روی صندلی روبه روی جونگکوک نشست و در حالیکه سعی داشت مثل همیشه ادای تهیونگ رو دربیاره، پاش رو روی پاش انداخت و با ژست متفکرانه ای گفت: نگران نباش لاو با عمو انزو صحبت میکنیم تا خودش تنهایی به سفر بره و عمو جینی رو با خودش نبره
جونگکوک با شنیدن لفظ لاو از زبون پسرش خنده اش گرفت و با صدای بلندی شروع به خندیدن کرد.
دلانو هم لبخند شیرینی از موفقیتش زد و گفت: افرین ماما همیشه بخند به قول پاپا خنده هات خیلی خوشگلن
جونگکوک: خیلی خب کافیه انقدر ادای تهیونگ و درنیار کمی بیشتر شبیه بچه ها رفتار کن
دلانو لبهاش و آویزون کرد و جونگکوک بوسه ای از راه دور برای پسر فرستاد و خطاب به دوقلوها گفت: نینی کوچولوهای من پاشید دیگه وقت خوابتونه
ادلین و بنوا همزمان گفتند: ما نینی کوچولو نیستیم
دلانو با افتخار اظهار نظر کرد: هر وقت خودتون تنهایی رفتید دسشویی بعد اینو بگید
بنوا اخمی تحویل برادرش داد و ادلین گفت: برو بابا
دلانو: هی تو نمیتونی اینو بهم بگی من ولیعهدم
ادلین: هر کی میخوای باش
دلانو: انقدر کوچولو و احمقی که حتی معنی اینم نمیفهمی
جونگکوک: دلانو یه ولیعهد خوب اول از همه باید یاد بگیره ادب رو رعایت کنه، فورا از خواهرت معذرت خواهی کن
دلانو با بی میلی و لبهای آویزون شده گفت: ببخشید ادل
ادلین لبخندی زد و جونگکوک گفت: خیلی خب زودباشید وقت خواب رسیده، بنوا برو تو اتاق خودت اینجا ممکنه افتاب بهت بخوره
بنوا همونطور که با ناراحتی و افسوس از تخت خواهرش پایین میومد زیرلب گفت: ولی من از افتاب خوشم میاد میخوام ببینمش...
STAI LEGGENDO
Chateau de Deschaneau
FanfictionCouple: taekook, yoonmin, namjin, hyunlix Genre: fantasy, vampire, mpreg, smut, romance خلاصه: سال ۱۸۵۰ میلادی، فرانسه، شهر وردن، عمارت شتو دشانو این قرار بود عکس یه خونه ی تسخیرشده باشه به عنوان آخرین عکس یادگاریم از فرانسه ی دوست داشتنی ولی الان...
