~~forty-eight~~

119 28 75
                                        

یک هفته بعد/ شتودشانو

تهیونگ: مجبور نیستم بدون تو برم

جونگکوک: من ازت خواهش کردم لجبازی نکنی

تهیونگ: من لجباز و یه دنده ام یا تو؟

جونگکوک: هی موسیو دشان حواست هست بعد از ازدواج چه لقب هایی بهم نسبت میدی؟  قبلش فقط عشق و لاو و توله گرگت بودم الان شدم لجباز و یه دنده؟

تهیونگ با قیافه ی بیچاره و دست و پا گم کرده ای به جونگکوک نگاه کرد و گفت: معذرت میخوام لاو من فقط..

جونگکوک که تکونهای شدید بچه های دوقلویش را حس کرد، دستی روی شکمش کشید و گفت: فکر کنم ناراحت شدن بهت اعتراض کردم

تهیونگ نزدیک رفت و بعد از بوسه ای روی لب های غنچه ای و کوچیک جونگکوک، روبه‌روی مرد زانو زد و دوتا بوسه هم روی شکم نرمش گذاشت و گفت: هی وروجکا به عنوان پادشاه بهتون دستور میدم اذیت کردن همسر منو تمومش کنید

جونگکوک لبخندی شیرینی زد و گفت: موسیو دشان زودباش باید بعد از حاضر شدن خودت دلانو رو هم حاضر ‌کنی

تهیونگ: یه دلیل قانع کننده برام بیار ‌که چرا بدون تو باید برم اونم تو اولین مهمونی بعد از عروسیمون

جونگکوک: عروسی دخترعموته، اگه جفتمون نریم عموت و رزلین خیلی ناراحت میشن، تو و دلانو میتونید به عنوان نماینده های من اونجا باشید، چندتا از فامیل هاتون هم قراره باشن و ممکنه غیبت تو رو بر حساب مخالفتت با ازدواج رزلین بزارن و هیونگ و به عنوان عضوی از این خانواده به رسمیت نشناسن و هزارتا دلیل دیگه..

تهیونگ: بدون تو دوست ندارم برم، حس ناخوشایندی بهم میده تازه ممکنه نامجون رو هم ناراحت کنی

جونگکوک: هفته ی پیش با هیونگ راجبش حرف زدم نگران نباش.. برگشتی تموم حس ناخوشایندت رو با بوسه های آبدار جبران میکنم

تهیونگ کمی فکر کرد و بعد همانطور که به سمت لباسی که جونگکوک برایش آماده کرده بود، میرفت، گفت: بهتره سر قولت بمونی وگرنه برات گرون تموم میشه موسیو دشان

.
.
.

ایوان با صدای بلندی شروع به شمارش کرد: یک، دو، سه، چهار..

و دلانو و ویولت و آرماند و آدریان و سوفیان با شنیدن آن شمارش به هول و ولا افتادند و هر کس هر جا که میتوانست قایم میشد.

البته دلانو و ویولت که از همه کوچیکتر بودن تنها تقلید می‌کردند و هر کدام دنبال یکی از بچه های بزرگتر راه افتاده بودند.

دلانو که دنبال سوفیان میرفت یک مرتبه وسط راه حواسش با عمه اش پرت شد و بعد از چلونده شدن توسط ژیزل، آن زن دلانو را زیر دامن پف دارش قایم کرد.

ایوان با شمارش ده داد زد که وقت مخفی شدن تمام شده و اکنون به دنبال آنها میگردد.

این وسط خانم ها مشغول بستن و شکل دادن موهایشان بودند و مردها برای همدیگر پاپیون و کراوات میبستند.

 Chateau de Deschaneau Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon