یک هفته ی بعد/ اوایل بهار/ منطقه وردن/ شتودشانو
عمارت شتودشانو حسابی رُفت و روب شده و سالن اصلی خانه که با مبلمان زرشکی و پرده های مخملی و گلدان هایی از گل رز تزیین و آماده شده بود برای ورود میهمانان..
مارگارت: ژنویو همه چی برای پذیرایی آماده است؟
کلویی: نگران همچین چیزهایی نباش عزیزم خودم سفارش کردم که همه چی رو اماده کنن و حواسم به همه چی هست، تو کنار همسرت بشین و تمام توجهت رو به مهمانانت بده
مارگارت سری تکان داد و همین موقع رنه با هیجان داخل اومد و اطلاع داد: همین الان کالسکه کنت و خانواده اش به داخل شتودشانو اومد
کلویی: کسی برای خوشامدگویی بیرون ایستاده؟
رنه: دنیل، ژان، هنری
مارگارت سر تکان داد: خوبه الان ما هم میاییم
.
.
خانواده ی کنت مارتین وارد عمارت شده و علاوه بر بررسی دقیق و ریزبینانه به افرادیکه باهاشون اشنا میشدند، حسابی به عمارت و فضای اطرافش دقت کردند
آنها حسابی از اینکه پسرشان، لوک، تصمیم گرفته با یک دختر ازدواج کند، شوکه، شگفت زده و صدالبته خوشحال بودند
وقتی همگی روی مبل ها جای گرفتند، کنت اوروئن مارتین عصایش را به صندلی تکیه داد و با چهره ای خرسند و صدایی گرم و رسا و به رسم ادب خودش و خانواده اش را معرفی کرد: مایه ی افتخار ماست که امروز در خانه ی باشکوه شتودشانو حضور داریم.
خانواده ی دشان با لبخند از خانواده مارتین استقبال کردند و کنت مارتین طبق رسم و ادب شروع به معرفی پسرش و خانواده اش کرد: خانواده ی مارتین با سابقه ای دربارنشین، از قرن هفدهم در پاریس سکونت داشته اند؛ من پسر ارشد خانواده مارتین و عموزاده ی ناتنی اعليحضرت شارل دهم و لویی شانزدهم هستم. همسرم اشراف زاده ای از خاندان بوربن بوده و قبل از ازدواج ما در قصر سن کلو زندگی میکرد.
حاصل ازدواج ما سه دختر و یک پسر شد، دو تن از دخترانمان که با شاهزاده های اورلئان وصلت کرده بودند بعد از انقلاب ۱۸۳۰ همراه شوهرانشان به بلژیک مهاجرت کردند و دختر کوچکتر هم کمتر از یکسال هست که به عقد پسری از اهالی پرووانس درامده و در گوردِس زندگی میکند.
و مهمتر از همه پسرمان لوک که با وجود جایگاه اشرافی راه قلم را برگزیده و اکنون در لو سیکل مقالاتی راجع به اصلاحات اجتماعی مینویسد.
فیلیپ دشان با نگاهی سنجیده و لبخندی ملایم به مرد نگاه کرد و گفت: مایه ی خوشنودیست که با خانواده ای چنین بزرگ زاده و فرهیخته آشنا میشویم. دختر ما رزلین در هنرستان پاریس تحصیل کرده و در پیانو مهارت دارد و همچنین پژوهش ها و فعالیت هایی در زمینه تاریخ معاصر انجام میدهد؛ خانواده ی دشان نسل اندر نسل زمینداران وردن هستند و از دیرباز در صنعت شراب سازی فعالیت داریم.
STAI LEGGENDO
Chateau de Deschaneau
FanfictionCouple: taekook, yoonmin, namjin, hyunlix Genre: fantasy, vampire, mpreg, smut, romance خلاصه: سال ۱۸۵۰ میلادی، فرانسه، شهر وردن، عمارت شتو دشانو این قرار بود عکس یه خونه ی تسخیرشده باشه به عنوان آخرین عکس یادگاریم از فرانسه ی دوست داشتنی ولی الان...
