Part 31

340 13 0
                                    


د.ا.ن تیلور:
لیام کتکشون میزد منم مثل اسکلا تشویق میکردم و جیغ میزدم
اومدیم بریم که یکیشون اومد یه مشت زد به لیام و من چنان جیغی زدم که پسره و لیام به لحظه کپ کردن اصن !
ولی بعد دوباره به جنگ برگشتن
لیام با کله کوبید تو سر پسره و سر پسره خونی شد و من دوباره به جیغ بنفش زدم
تیلور (با جیغ) : لیام بدووو !
بعد با لیام اینقد دویدیم که نفس نفس میزدیم ، گممون کرده بودن
داشتیم میدویدیم که لیام دستمو گرفت و کشید و رفتیم تو یه کوچه تنگ و تاریک
بعد یکم نفس نفس زدن گفتم :هی...اینجا..نزدیک..خونه..ه..هری نیس ؟
لیام : اره نزدیکه ، اوفف گشنم شد بیا بریم خونه هری.
خونه هری دوتا کوچه اون طرف تر بود بخاطر همین زود رسیدیم
زنگو زدم و منتظر موندیم هری بیاد درو  باز کنه
هری درو باز کرد و گفت : هی سلام ، امم اینجا چیکار میکنید چیزی شده ؟؟!
لیام : اومدیم به دوستمون سر بزنیم
هری : اوه! بیاید تو
رفتیم تو خونه و با باربارا مواجه شدیم که چشماش قرمز بود ، انگار گریه کرده بود
لیام : فک کنم بد موقع اومدیم
یدونه زدم تو دست لیام
باربارا : اوه سلام
منو لیام همزمان جوابشو دادیم
و نشستیم رو مبلا
هری از آشپزخونه با سینی قهوه اومد و جلومون نشست
هری : این چه ریخت و قیافه ایه ؟ چرا اینجوری شدین شما ؟
لیام : من داشتم قدم میزدم که تیلور با کله اومد خورد تو شیکمم 😂
هری :😐😳
تیلور : لی کص نگو ! امم داشتم میرفتم سمت خونم که چنتا ادم مست اومدن سمتم بعد از اینکه با کله رفتم تو شیکم لیام ، لیام کتکشون زد و ما الان اینجاییم
باربارا : خب هری ممنونم ازت من دیگه میرم ، خدافظ
هری بلند شد و باربارا رو بقل کرد و گفت : خودتو ناراحت نکن .
بقلش کرددد ؟ اوفف خیلی هرزس
همینجوری زل زده بودم بهشون بعد که فهمیدم زل زدم خودمو جمع و جور کردم
باربی رفتو هری اومد نشست قهوشو خورد ، ماهم قهومونو خوردیم و رفتیم
همین که از خونه اومدیم بیرون لیام زد زیر خنده
تیلور : به چی میخندی ؟
لیام : تی خیلیی زایع ای دختر 😂
تی : زایع ؟ امم...
لیام : اره زایع ، همش زل زده بودی به هری ، وقتی باربیو بقل کرد اخم کردی ،من میدونم دوسش داریییی😂
بعد این حرفش محکم با مشت کوبیدم تو بازوش
تیلور : اصلنم دوسش ندارممم خفه شو لیامم 😠
لیام هنوزم داشت میخندید و مسخرم میکرد
تو کل راه همش میگف میدونم دوسش داری ولی من خودمو میزدم به اون راه
منو رسوند خونم و رفت
چرا هری بغلش کرد ؟؟
چرا گریه میکرد ؟؟
چرا خونه هری بود ؟؟
اوفف بیخیال فوضولی شدم و یه فیلم گذاشتم که ببینم
ولی حواسم یه جا دیگه بود...

AloneWhere stories live. Discover now