د.ا.ن جاستین:
صب با صدای اروم خر و پف بیدار شدم.
سلنا پشتشو کرده بود بهم و اروم بغلم خر و پف میکرد.
حتی تو خوابم اون صورتش معصومه.
موهاشو از جلوی صورتش زدم کنار و روی گردنشو بوس کردم.
اروم تکون خورد و برکشت سمتم ولی بیدار نشد.
اروم بغلش کردم تا بیدار نشه. اونم اومد توی بغلم.
گوشیمو از روی میز بغل تخت برداشتم.
*کندال: سلام جاستین. کارت دارم.*
*لی: هی برو چه خبرا؟*
اول لیام.
*جاس: های لی. هیچی. از تو چه خبر؟*
پوف ینی جواب کندالو بدم؟
سل ناراحت نمیشه؟
اون گفت که ناراحت نمیشه.
*جاس: های کندال. چی شده؟
کندال: تو شماره کارا رو داری؟*
چه زود جواب داد😐
*من نه ولی الان از توی گوشی سل بهت میدم.
کندال: لازم نیست. شاید سل نخواد گوشیشو نگاه کنی.
جاس: اوه نه مطمئنم ناراحت نمیشع
جاس: الان بهت میگم.
کندال: مرسی❤️*
گوشی سلنا اونور تخته.
اروم سمت گوشیش خم شدم تا سل بیدار نشه و اروم برداشتمش
اوه رمزم ندارع عالی
توی کانتکا دنبال اسم کارا گشتم و شمارشو واسه کندال فرستادم.
مگه میشه ادم گوشی عشقش دستش باشه و توش فضولی نکنه؟🤔
امم نع نمیشه😕
رفتم توی اساش که تی و دوستش کیتی اول بودن. چن نفری عم بودن که من نمیشناختمشون.
*جک: سلنا وقتت خالیه بیام خونت؟
سل: ساری جک من دیگه خودمو نمیفروشم.
جک: اوکی*
*سم: سل دلم میخواد یکیو به فاک بدم هستی؟
(چه قد با ادب😐😂)
سل: ساری ولی من دیگه خودمو نمیفروشم.
سم: اوکی:/*
هر کدومو میخوندم لبخند احمقانم بزرگتر میشد.
اون دیگه خودشو نمیفروشه چون با منه؟!
اخرین اسم ام اس از طرف ناشناس بود. رفتم توش
*ناشناس: شب بخیر*
ینی کی میتونه باشه که سل بهم نگفت؟
مطمئنم ادم مهمی نیست.
گوشی رو خاموش کردم و گذاشتمش سر جاش.
اروم روی سر سل بوس کردم که یکم تکون خورد.
جاس: صب شده پرنسس
سل: میخوام بخوابم😫
جاس: هرجور راحتی.
سل: مرسی
بعد سرشو گذاشت رو سینم و دوباره خوابید. منم چشامو بستم و خوابیدم.د.ا.ن سلنا:
نمد کی بود که از خواب بیدار شدم. دیدم سرم روی سینه جاستینه و اونم سرشو گذاشته رو سرم و خوابیده.
یکم تکون خوردم که جاسم بیدار شد.
سل: گود مورنینگ.
و یه بوس روی قفسه سینش زدم.
جاس: صب بخیر
و بهم یه لبخند زد و سرمو بوس کرد.
اون اسم ام اس مسخره. باید به جاس بگم؟
سل: من میرم پایین صبونه درس کنم.
جاس: نه بمون.
بعد محکم تر بغلم کرد.
سل: گشنمه☹️
جاس: من میرم یه چی درست کنم.
سل: مرسی.
و بلند شد رفت بیرون.
گوشیمو برداشتم
*ناشناس:صب بخیر لاو❤️*
فازش چیه؟
دوباره جوابشو ندادم و رفتم تا با کیتی چت کنم. میخوام امروز بریم بیرون.
*سل: صب بخیر مامی^^
کیتی: صب بخیر بیبی❤️
سل: حالت چطوره؟
کیتی: عالیم. تو خوبی؟
سل: نمیتونستم بهتر باشم*
نمیتونم از این بهتر باشم. من عشقمو پیشم دارم.
*کیتی: امروز بگم بریم بیرون؟
سل: عاره. به همه بگو بیان.
کیتی: حله. بار سامر؟ ساعت ۷؟
سل: رع. پ میبینمت.
کیتی: بای*
گوشیمو گذاستم کنار و رفتم از اتاق بیرون.
جاس: هی من همین الان صبونه رو درس کردم😅
دیدم جاستین تمام تخم مرغو سوزونده.
شرو کردم به خندیدن
جاس: ببخشید😞
سل: اشکالی ندارع. بیا نوتلا بخوریم😋
جاس: هرچی لیدی بخوان.
نشستم روی صندلی و جاسم بغلم نشست.
انگشتمو کردم تو نوتلا و خوردمش.
سل: دیشب....
جاس: خب؟
سل: یکی بهم اس داد شب بخیر😐
جاس: حتما اشتباهی بودع😕
سل: الانم پیام داده صب بخیر عزیزم😐
جاس:😐😐
دوباره انگشتمو زدم و خوردم.
سل: امرو قرار شد با بچه ها ساعت ۷ بریم بار.
جاس: پ کارامونو صب بکنیم😈
سل: چی😳
جاس: اوه هیچی😈
بعد از جاش بلند شد و منم بغل کرد و برد سمت اتاق.
سل(با جیغ): بزارم زمین.
جاس: چشم.
انداختم رو تخت و شرو کرد به بوسیدن لبام.
دستامو بردم زیر تیشرتش و روی شیکمش دست کشیدم.
اونم دستشو برد زیر لباسم و سوتینمو باز کرد.
لباشو از رو لبام برداشت و شرو کرد به بوس کردن گردنم.
جاس دستشو روی سینه م گذاشت و فشارش داد.
لعنتی من چم شده؟ چرا اینقد میخوامش؟(😐😂)
دستمو بردم سمت زیپ شلوارش و بازش کردم.
جاس: خودت خواستی.
از روم بلند شد و از توی جیبش کاندومو در اورد.
منم لباسمامو در اوردم و انداختم رو زمین.
جاس شلوارشو در اورد و بعدم شورتش و کاندومو گذاشت روش.
دراز کشیدم و لای پاهامو وا کردم
جاس اروم خودشو فرو کرد توم.
من تندتر و بیشتر میخوام(بی حیا😐)
اولش اروم حرکت میکرد ولی بعد تندتر حرکت کرد.
الام مطمئنم که یه صداهای عجیب غریبی داره از دهنم میاد بیرون و وضعم خیلی داغونه.
جاس: دوست دارم.
بعد با هم اومدیم(هورااا😐🎊)
جاستین افتاد بغلم و اروم پیشونیمو بوس کرد.
سل: دوست دارم.
جاس: منم همینطور.
همو بغل کردیم و بازم خوابیدیم
YOU ARE READING
Alone
Fanfiction زندگی چیز عجیب و پیچیده ایه ممکنه تو زندگی هدفای کوچیک و بزرگی داشته باشی ممکنه آرزوهای کوچیک و بزرگی داشته باشی همینطور ممکنه به هیچکدوم ازین هدفا و آرزوها نرسی و کلی سختی بکشی ولی باید باهاش کنار بیای ، ممکنه این سرنوشتت باشه یه فن فیک مخ...