Part 50

326 10 0
                                    


د.ا.ن تیلور:
این وضع خسته‌کننده رو اصن دوس ندارم
چطوره با بچه ها به یه پارتی بریم؟
آخرین پارتی ای که رفتیم اتفاقای خوبی نیفتاد
ولی همیشع که اینجوری نمیشع نه؟
پس تصمیم گرفتم زنگ بزنم به بچه ها تا ببینم میان پارتی یا نه
ساعت ۶ پارتی یکی از بچه های کالجه
اوه عالیه همه بچه ها میان پارتی
رفتم حاضر شدم و آدرسو برای بچه ها اس کردم
ماشینو روشن کردم و سمت پارتی راه افتادم
-
رسیدم تو کوچه ای که پارتی بود
و ماشینای دور و برمو نگاه کردم تا ببینم ماشین یکی از بچه های اکیپو میبینم یا نه
و خب...هیچکدوم ماشین بچه های اکیپ نبودن
پس هیچکدومشون نیومدن
رفتم تو
واو اینجا خعلی شلوغه!
همون جلو وایستادم تا اگه یکی از بچه ها اومد بتونم ببینمش
دیدم دوتا دختر دارن که یکیشون تلو تلو میخورد و اون یکی داشت سعی میکرد بگیرتش دارن میان سمت من
اون دختره که داشت تلو تلو میخورد گفت :
هیییی این خعلی هاااته من میخام باهاش بخابمممم(😐)
{با تیلور بود}
اون یکی که سعی میکرد بگیرتش تا نیفته بهم گفت:اووه ببخشید اون خعلی مسته
یه لبخند نصفه زدم و سرمو تکون دادم
و اونا رفتن
عه!
فک کنم اون عاری باشع
آره خودشه
و نایل
و بقیه بچه ها
اوه باهم رسیدن
رفتم سمتشون
تی:وااو واقن زود اومدید😐
زین:پوفف ترافیک بود
نایل:اینجا-خعلی-شلوغععع
لویی:اینا مشروبم دارن؟
لیام:فک کنم عاره،میرم بیارم
اینو گفت و رفت
جیجی:خب امم پس تا لیام بیاد منو زین میریم برقصیم
اینو گفت و دست زینو کشید و رفتن
لویی:این پارتی خعلی متفاوتع
هری:آره تو پارتیای قبل حداقل نصف بچه هارو میشناختیم
عاری:و دی جیا:|
لویی:ما همیشع یه دی جی داشتیم ، زد😐
عاری:سم هم بود
هری یه پوزخند عاروم زد و چشم غره رف
لویی:ولی اون فقط یه شب اومد
عاری:خب..حالا هرچی
نایل:تا لیام بیاد بیاید بریم رو کاناپه ها بشینیم ، مث پارتیای خودمون
نشستیم و چند دقیقه بعد زین و جی هم اومدن
عاری:رقص خوش گذشت؟
جیجی:عاره خعلی ، لیام نیومد؟
تی:نع میرم دنبالش
رفتم و از وسط جمعیت رد شدم که یهو....

AloneWhere stories live. Discover now