Part 54

289 7 0
                                    


د.ا.ن سلنا:
رسیدیم تو کوچه‌ای که پارتی بود
چقد ماشین اینجا هس!
جاس ماشینو پارک کردو رفتیم تو خونه
اینجا واقن شلوغه!!
کارا چشماش مثل غورباقه باز شده بود ولی جاستین همونجوری پوکر بود:|
حتمن پارتیای شلوغ تر از اینم بوده که تعجب نکرد
داشتم با چشم دنبال بچع های اکیپ میگشتم که
جاستین:اوناهاشن
و با دست سمت کاناپه هارو نشون داد
رفتیم پیششون
جی‌جی: به‌به! ببین کی اینجاس! چه عجب وقت گران‌بهاتونو دادید که بیاید پیش ما
زیر لب گفتم شات عاپ
که جی‌جی که سرش رو شونه زین بود خندید
لویی سمت کارا گفت:هی جنده ما هیچکدوممون حال نداریم تورو به فاک بدیم،پس همین الان گورتو گم کن.
من با قیافه کاملا پوکرم گفتم:اون با ماس لویی😐
لیام رو به لویی:ریدی پسر😂
لویی:اوپس🙁ولی آیم نات ساری😏
کارا چیزی نگفت و فقط خندید
نشستیم رو کاناپه ها و هری بهمون مشروب تعارف کرد
تی به کارا اشاره کردو گفت:سلنا معرفی نمیکنی؟
سل:عاها..عاره..امم خب کارا دوست صمیمی منه که از پرورشگ...
داشتم ادامه میدادم که جاستین یه سرفه محکم کرد و من خفه شدم
اگه حرفمو ادامه میدادم میفعمیدن که از پرورشگاه اومدم
سل:امم داشتم میگفتم دوست صمیمی قدیمیمه😅
کارا گنگ نیگام میکرد و منم یجوری نیگاش کردم که خفه شه:]
لویی:هی!اون میتونه جای خالی کندالو پر کنه😂
بعدش با لیام زدن زیر خنده
جاستین با شنیدن اسم کندال چشم غره رفت
و بعد...

AloneWhere stories live. Discover now