د.ا.ن سلنا:
رفتیم توی اشپزخونه.
سل:چی میخوای بخوری؟
جاس:چی داری؟
سل:نوتلا،عسل،پنیر،مربا😐
جاس:نوتلا😋
چه تفاهمییی😃😃😃
سل:الان
نوتلا ذو با نون تست اوردم.
سل:عامم...من غادت دارم نوتلا رو با انگشت بخورم. پ دهنیه😅
جاس:انگار نه انگار دو دیقه داشتیم چیکار میکردیم😑
حرفشو چون دختر خوبیم نادیده گرفتم و نشستم بغل جاستین و نوتلا رو زدم رو تست و شرو کردم به خوردن. پوففف اصن بهم حال نمیده اینجوری☹️
اومدم یه گاز دیه بزنم که جاس انگشتشو کرد توی دهنم😳
بعد در اورد.
جاس:گفتی اینجوری نوتلا دوس داری🤷🏼♂
سرمو انداختم پایین و از تستم گاز زدم. من چرا اینقد خجالتی شدم؟
سل:میرم گوشیمو بیارم.
جاس:مال منم میشه بیاری
سل:رع
بلند شدم و رفتم گوشیامونو اوردم. یکم فضولی توی گوشی جاس کع اشکال نداره داره؟🤷🏻♀
خب جاس یه تا اس از شخصی به اسم هانی(عسل) داشت. خودم سه تا اس از کارا و دوتا از تی داشتم.
سل:بیا گوشیت
جاس:تنکس
و برام بوس فرستاد(😐😂)
انگشتمو زدم توی نوتلا و رفتم توی اشا.
کارا:بالاخره تونستم شماره جدیدتو گیر بیارم😱😂
کارا:خواب الو بدبخ☹️
کارا: هی سل سحر خیز باش تا کامروا شوی😐
سل:کصخول مامان دیشب تا نصفه شب بار بودیم خو😑
کارا فک کنم نبود چون جواب نداد.
تی:عی سل بیکاری؟
تی:اگه کار جالبی سراغ داری بوگو انجامش بدیم، میدونی ریده😐🖕
سل:اوه اگه کار جالبی برا انجام دادن پیدا کردی به منم بگو😐❤️
دوباره انگشتمو زدم توی نوتلا. جاس غرق گوشیشه و داره با یکی اس بازی میکنه.
سل:چرا چیزی نمیخوری؟😕
جاس:ها؟!
و کلشو از تو گوشی اورد بیرون و به من نگا کرد منم انگشت نوتلا عیمو کردم تپی حلقش. جاس اولش کپ کرد ولی بعد زبونشو کشید رو انگشتم(عوقق😐😐) و انگشتمو گاز گرفت.
سل:اخخخ، کصکش چرا گاز میگیری😑😕
جاس:چون دوس داشتم.
و شونه هاشو انداخت بالا.
انگشت وسطمو بهش نشون دادم🖕
جاس:میخوای یکی واقعیشو بهت نشون بدم؟😈
سل:نه مرسی به اندازه کافی....
جاس اخماش رفت توهم
سل: ببخشید نمیخواستم عصبانیت کنم😔
جاس:بیخیال. هستی بریم فروشگاه؟
سل:نظری ندارم:|
جاس:پ بریم:|
سل:میرم لباسامو عوض کنم.
رفتم توی اتاق و یه تیپ بسیار ساده زدم با یه ارایش کم که تشکیل میشد از یه هط چشم و رژ لب. گوشیمو برداشتم و رفتم بیرون. جاس لباسای دیرزشو پوشیده بود.
سل:بریم
جاستین بلند شد و با هم خونه زدیم بیرون و سوار ماشین شدیم. توی ماشین گوشیمو در اوردم.
سل:میریم کجا؟
جاس: فروشگاه .....(نمد اسم چی بزارم:|)
سل:اوکی
هب بازم از کارا اس دارم.
کارا:چیکارا میکنی با دوس پسرت؟
سل:الان تپ راه رفتن به فروشگاه .... هستیم
خب نفر بعدی😐
تی: خبرت میکنم😜
سل:تنکس😂❤️
بعدی ناشناسه.
ناشناس: من به راحتی از جاستین دست نمیکشم
سل:اوه سلام کندال. ببخشید که الان من و جاستین یا بهتره بگم دوس پسرم داریم میریم بیرون😏
بعدم شماره کنداله به اسم عندال سیو کردم.
عندال: من به راحتی ولت نمیکنم تا عشق چن سالمو بدزدی
بیخیال کندال شدم و رفتم تا ببینم کارا چی فرستاده.
کارا:میشه منم بیام؟🙃😭
سل:ناع قرار عاشقانس😒😏
کارا:کدکش😒🖕
جاس:رسیدیم بپر پایین.
سل:الان رسیدیم دعا کن قرارمون خوب باشه😂
کارا:خدا کنه برینه بهت بعد بره با یکی دیه چون نزاشتی من بیام. بای😊
سل:بای😐❤️
با جاستین رفتیم توی پاساژ و چنتا مغازه دار و اوسکول کردیم و پاچیدیم😂
بعدم جاس یه چن دست لباس خرید تا بزاره خونه من تا لباس داشته باشه منم نوتلا خریدم و اومدیم بیرون. عالیه ساعت ۶ عه.
جاس:بریم خونت؟
سل:نمد:|
گوشیمو برداشتم.
تی:من یه پارتی پیدا کردم. ادرسش اینه........
تی: نبینم نیاد عا😑
تی: ساعت ۵ شرو میشه
سل:تی گفته یه پارتی میشناسه بریم؟
جاس: بریم. میخوای لباستو عوض کنی؟
سل:عاممم ناع
رفتم به کارا اس بدم ببینم میاد
سل:کارا میای پارتی؟
کارا:عاره😃
کارا:اگه میشه بیاید دنبالم😁
سل:ادرس😊
کارا:..........
سل:میایم😜
سل:عامم جاس میشه بریم دنبال کارا؟😐
جاس:عاره، عادرس😊
عادرسو دادم و رفتیم دنبالش . واااو عجب خونه عی😳
کارا:باشه مامان مواظبم بااای.
بعد پرید تو ماشین.
کارا: های گایز😃
سل و جاس:های.
بعد عادرس پارای رو به جاس نشون دادم و برگشتم با کارا زر زدن تا برسیم
YOU ARE READING
Alone
Fanfiction زندگی چیز عجیب و پیچیده ایه ممکنه تو زندگی هدفای کوچیک و بزرگی داشته باشی ممکنه آرزوهای کوچیک و بزرگی داشته باشی همینطور ممکنه به هیچکدوم ازین هدفا و آرزوها نرسی و کلی سختی بکشی ولی باید باهاش کنار بیای ، ممکنه این سرنوشتت باشه یه فن فیک مخ...