د.ا.ن سوم شخص
امشب نایل یه پارتی گرفته و هرکیو میتونسته دعوت کرده و خب همه عم میان
البته همه جز سلنا
چون اون قراره با کیتی بره به بار.
بچه های اکیپ همشون الان اومدن به پارتی و طبق معمول همه شون رو کاناپه ها نشستن و دارن به مسخره بازیای لویی و لیام میخندن .نایل برای چند دقیقه اون جمع رو ترک کرد و بعد دوباره اومد
سعی کرد همه رو ساکت کنه تا حرفشو بزنه ولی خب موفق نشد
بخاطر همین از تیلور خواست یه جیغ بزنه تا همه ساکت شن ، و شدن
نایل شروع کرد به حرف زدن:
امم خب همه گوش کنید
من...من امشب همه تونو اینجا جمع کردم تا یه چیزیو بهتون بگم...
نایل اینو گفت و رفت سمت آریانا
از جیب شلوارش یه جعبه مشکی کوچیک دراورد
جلوی آری زانو زد و بعدش گفت:
آری..با من ازدواج میکنی؟!
بعد این حرفش همه بچه ها جیغ و داد{البته از روی خوشحالی}کردن
آری باورش نمیشد
پرید بقل نایل و در گوشش گفت:
البته که بهت میگم بله...
بقیه پارتی با خوبی و خوشحالی گذشت
-
د.ا.ن سلنا
نایل امشب یه پارتی گرفته بود،ولی من نتونستم برم،چون قرار بود با کیتی به یه بار بریم
وقتی که داشتم حاضر میشدم کارا بهم زنگ زد و گفت اونم باهامون میاد به بار
بعد از اینکه حاضر شدم رفتم جلوی در و منتظر کیتی شدم.
توی راه ، تو ماشین کیتی آدرس بار رو برای کارا اس ام اس کردم
به بار رسیدیم و رفتیم تو
اینجا بار بزرگ و باحالیه
کیتی:باحاله نه؟!
سل:آره هست.
کیتی دستمو گرفت و رفتیم سمت جلوی بار و نوشیدنی سفارش دادیم
نوشیدنیای اینجا معرکن!
داشتم چهارمین لیوانمو میخوردم که کارا اومد و کنارمون نشست
کیتی برا اونم نوشیدنی سفارش داد
کیتی:گایز..پاشید بریم وسط برقصیم
سل:بریم ، کارا؟ بیا دیگه دختر!
کارا:هی من تازه اومدم ، بزارید حداقل نوشیدنیمو کوفت کنم
کیتی:باشه کوفت کن ولی بعد زود بیا پیش ما.
رفتیم وسط و داشتیم میخندیدیم و میرقصیدیم
الان..جاس تو پارتی نایل عه؟
باید بهش زنگ بزنم
اه گوشیم..اونو رو میز بار جا گذاشتم
خواستم برم گوشیمو بردارم ولی کیتی نمیزاشت
خب،پس بعدا به جاستین زنگ میزنم
-
د.ا.ن سوم شخص:
کارا بعد از اینکه کیتی و سلنا رفتن وسط تا برقصن
به گوشی سلنا که روی میز بود نگاه کرد
دستشو که داشت میلرزیدو آروم برد سمت گوشی و اونو برداشت
باید..اینکارو میکرد؟!
سرشو آروم تکون داد و گوشیو روشن کرد
رفت تو لیست اس ام اس ها و اسم جاستینو پیدا کرد و شروع کرد اس ام اس دادن بهش:
*هی جاس،منو دوستام اومدیم به یه بار،الان ادرسشو میفرستم،زود بیا*
*آدرس بار......*
-
جاستین تو خونش روی کاناپه دراز کشیده بود و داشت فوتبال نگاه میکرد
صدای اس ام اس گوشیشو شنید
اونو از روی میز رو به روش برداشت و اس ام اسارو خوند
یکم دیگه از فوتبالو نگاه کرد
و بعد رفت تا حاضر شه و بره به باری که سلنا گفته بود
جاستین به اون بار رسید
رفت تو و داشت دنبال سلنا و دوستاش میگشت
ولی هیچکیو پیدا نکرد
تصمیم گرفت بره و یه نوشیدنی بگیره
رفت و رو صندلی نشست
به فردی که چندتا صندلی اون طرف ترش بود نگاه کرد
موهای مشکی و بلندش آشنا بود
جاستین رفت سمتش
جاس:کندال..؟؟!
کندال:اوه جاس،تو..تو اینجا چیکار میکنی؟
جاس:امم من..اومده بودم تا سلنارو اینجا پیدا کنم،تو ندیدیش؟
کندال:سلنا..؟نه من ندیدمش،نظرت درباره یه نوشیدنی چیه؟
سرشو تکون داد و کندال به اون زنی که پشت بار بود اشاره کرد تا برا جاس و خودش نوشیدنی بیاره
این نوشیدنی یه طعم تندی داره و گلوی جاسو میسوزونه
جاس حس میکنه سرم یکم گیج میره
ولی طعمشو دوست داره و باز میخواد
به همون زنه گفت تا یکی دیگه براش بیاره
کندال:اوه انگار خوشت اومده؟
جاس:این..خوبه
کندال:آره..هست
اون زنه لیوانو اورد
جاس لیوانو برداشت و داشت کلشو سر میکشید که یه سنگینی روی پاهاش حس کرد
به جلوش نگاه کرد که
جاس:وات د فاک؟
اینو گفت و به کندال نگاه کرد که الان رو پاهاش نشسته
کندال خندید و لیوان جاسو از دستش گرفت و یکم ازش خورد
جاس:هی اونو دهنی نکن
کندال:این که چیزی نیست،تو قبلنا کل دهن منو ساک میزدی!
جاس:خفه شو
اینو گفت و سعی کرد کندالو هول بده کنار ولی کندال بهش نزدیک تر شد و دستشو گذاشت دور گردن جاستین
جاس:خودت خوب میدونی من دوست دختر دارم پس از رو پاهام گم شو!
کندال:میدونم ولی اون که الان اینجا نیست،هست؟
اینو گفت و زد زیر خنده
جاستین مسته و سرش گیج میره
اون نوشیدنی خیلی قوی بود
جاستین چیزی نمیفهمید ولی
انگار...انگار
لبای یه نفر..لبای کندال رو لباشه و اونا الان تو یه اتاقن
جاستین یه کم تار میدید و خمار بود
قدرت اینو نداشت که اون هرزه رو از خودش دور کنه
صدای "چلیک" دوربین رو میشنید
فقط تونست با صدای گرفته و آرومش بگه:هی..!!
دیگه چیزی نفهمید و خوابش برد...
YOU ARE READING
Alone
Fanfiction زندگی چیز عجیب و پیچیده ایه ممکنه تو زندگی هدفای کوچیک و بزرگی داشته باشی ممکنه آرزوهای کوچیک و بزرگی داشته باشی همینطور ممکنه به هیچکدوم ازین هدفا و آرزوها نرسی و کلی سختی بکشی ولی باید باهاش کنار بیای ، ممکنه این سرنوشتت باشه یه فن فیک مخ...